انعطاف پذیری شغلی و اهمیت آن. شغل انعطاف پذیر چه ویژگی هایی دارد

شغل انعطاف‌ پذیر در هیچ زمانی به اندازه الان، موضوعی مهم و داغ‌ تر نبوده است. همه افراد به دنبال چنین شغلی هستند اما آیا همه به آن نیاز دارند؟ شرایط طوری است که فشار کاری بر روی افراد در حال افزایش است. از آن‌ها انتظار می‌رود که ساعات بیشتری کار کنند، در طول روز در دسترس باشند، به خانواده خود برسند، زندگی اجتماعی داشته باشند، به مسافرت بروند و …

بنابراین پاسخ ما به این سوال مثبت است. بله، افراد به شغل انعطاف‌ پذیر نیاز دارند تا بتواند زندگی پرمشغله و چالش برانگیز خود را مدیریت کنند.

اجازه دهید با مفهوم شغل انعطاف‌ پذیر شروع کنیم، موضوعی که شاید برای بسیاری از افراد تازه باشد و چیز زیادی درباره آن ندانند. اگر افراد این موضوع را با رئیس خود مطرح کنند احتمالاً به عنوان افرادی که می‌خواهند از زیر کار در بروند و یا افرادی که به فعالیت تیمی علاقه ندارند، شناخته می‌شوند. صحبت ما با آن دسته از رئیس‌ها و مدیران که به انعطاف‌پذیری در شغل اعتقاد ندارند این است:

شما با این کار عملکرد و بازده را افزایش می‌دهید، کارکنان را برای مدت بیشتری حفظ خواهید کرد، سلامتی آن‌ها را کمتر به خطر می‌اندازید. این کار، همچنین تاثیر بسیار مثبتی در روحیه افراد دارد و برای آن‌ها تعادل خوبی میان کار و زندگی شخصی برقرار می‌کند.

شغل انعطاف پذیر

شغل انعطاف‌ پذیر می‌تواند انواع مختلفی داشته باشد مانند:

کاهش ساعت کار کردن

آغاز کار زودتر و پایان کار دیرتر

بخشی از کارها در خانه انجام شوند

به جای 5 روز کار، 4 روز را طولانی‌تر کنید و 1 روز را کاملاً استراحت دهید

 

مشاهده مقاله  شرم: ناکارآمدترین احساس در انسان‌ها

خب، موانعی که از داشتن شغل انعطاف‌ پذیر جلوگیری می‌کنند چه هستند؟

همه کارها را نمی‌توان در خانه انجام داد: این موضوع صحیح است. مثلاً یک افسر پلیس نمی‌تواند در خانه کار کند. اما افرادی که معمولاً با کامپیوتر سر و کار دارند می‌توانند بخش زیادی از کارشان را در خانه انجام دهند. منظورمان این نیست که هر روز چنین کاری انجام دهند، اما انجام آن در مواقعی که نیاز است به نفع کارمندان تمام می‌شود.

شغل انعطاف پذیر

اگر همه کارمندان بخواهند در یک ساعت مشخص محل کار را ترک کنند چه می‌شود؟  

معمولاً کارمندان هنگامی که می‌بینند شرایط برخی از کارمندان تغییر کرده، دچار ترس و اضطراب می‌شوند. اما این ذهنیت باید تغییر کند. مردم به دنبال انعطاف بیشتر در زندگی هستند زیرا شرایط آن‌ها را مجبور می‌کند.

باید به این موضوع توجه کرد که هر شخص، نیازهایی در زندگی شخصی و در محل کار دارد. این نیازها ممکن است در طول دوران حرفه‌ای شخص، تغییر کنند. والدینی که کودک خردسال دارند نباید مجبور شوند بخاطر اینکه نمی‌توانند کار خود را یک ساعت زودتر تمام کنند، به کلی قید کارشان را بزنند.

افرادی که برای رفت و آمد در محل کار مشکل دارند؛ باید این فرصت را داشته باشند که گاهی کار خود را در خانه ادامه دهند. در کل، هر کسی که در جستجوی تعادلی بهتر میان زندگی و کار است، باید این فرصت و اجازه را داشته باشد که راه حل مناسب را پیدا کند.

شما در مورد شغلتان به ما بگویید. آیا انعطاف پذیری شغلی دارید یا خیر؟

 

آیا مسیر زندگی تان ناهموار است؟

اینجا را کلیک کنید


3 دلیلی که باید همین الان از مقایسه کردن خود با دیگران دست بردار

در دنیایی که همه چیز در ویترین شیک و مجللی نظیر شبکه‌های اجتماعی ظاهر متفاوتی به خود می‌گیرد گاهی تلاش برای این که از مقایسه کردن خود با دیگران درست برداریم هم دشوار می‌شود. همه دوست دارند بهترین و بی‌نقص‌ترین نمونه از آن چیزی که واقعا هستند را به نمایش بگذارند و لذا جنگیدن با این تبی که هر روز داغ‌تر و آتشین‌تر می‌شود کمی دشوار است. اما حقیقتی که پشت این همه نارضایتی قرار دارد چیست؟

خواستن آن چه که دیگران دارند و تلاش ما برای رسیدن به آن چیزی که دیگران هستند باعث و بانی به وجود آمدن هسته این ناراضایتی هستند. وقتی که این هسته با نگاه کردن به زندگی دیگران، سرزنش خود، کاهش اعتماد به نفس و وخامت اوضاع اجتماعی و اقتصادی همراه می‌شود به مرور خوشحال‌ بودن و لذت بردن از زندگی تقریبا دشوار می‌شود. این در حالی است که پما چودرون در کتاب خود معتقد است شغل هر کس نه کار کردن و درآمدزایی، نه زحمت کشیدن و رسیدن به موفقیت بلکه این است که به همان شکلی که خلق شده باشد و بماند.

 

مقایسه خود با دیگران

با این مقدمه تصمیم داریم امروز به یکی از آفات روانی مهم در علم روانشناسی که اتفاقا در زندگی ما خیلی بیش‌تر از دیروز ریشه دوانده است بپردازیم. با دانشگاه زندگی همراه باشید.

3 دلیلی که باید همین الان از مقایسه کردن خود با دیگران دست بردارید!

یکی از خاطرات دوران مدرسه برای همه ما زمانی است که احتمالا معلم هنگام امتحان گرفتن به برخی از بچه ها این تذکر را می‌داد: سعی کن به برگه امتحانی خودت نگاه کنی! اکنون وقتی که به این جمله فکر می‌کنیم متوجه می‌شویم که این جمله حاوی یک پیام عمیق‌تر و اصلی‌تری هم بود. این که این مسابقه فقط و فقط مخصوص به تو است و سعی کن برای مسابقه‌ات خودت تلاش کنی. پس وظیفه تو است که این امتحان را پشت سر بگذاری و نیازی نیست که برای انجام کارهایت به بقیه تکیه کنی!

مشاهده مقاله  آیا تا به حال برای بهبود حافظه خود به روشهای طبیعی فکر کردید؟

 

مقایسه کردن خود با دیگران

حالا همین جمله تکراری و آشنا تبدیل شده است به شرح حال بسیاری از ما که در زندگی مشغول مقایسه کردن خود با دیگران هستیم. این جمله نشان می‌دهد که حتی اگر آن چه که در برگه امتحانی می‌نویسیم انتظار دیگران را برآورده نکند مقصر ما نیستم. نحوه پیش‌بینی دیگران نسبت به نتیجه کاری که ما انجام می‌دهیم تنها به سلایق، تجربیات و معیارهای آن‌ها مربوط می‌شود و لذا ما کنترلی روی این قضیه نداریم!

اما فکر می‌کنید چه دلایل دیگری وجود دارد که باید همین الان از مقایسه کردن خود با دیگران منصرف شویم و فقط و فقط به مسیری که انتخاب کرده‌ایم یا خواه ناخواه در آن قرار داریم فکر کنیم؟

مقایسه کردن، خوشی را می‌دزدد!

به محض این که تصور مقایسه کردن خودتان با دیگران سراغتان آمد سریع خودتان را سرزنش کنید و از این که این کار را انجام دادید پشیمان باشید. حتی بهتر است خودتان را بابت این موضوع تنبیه کنید و مثلا یک روز را در عوض سخت‌تر کار کنید، چون با این کار لذت و شادی را از لحظات خود گرفته‌اید و تنها باعث شدید کسی که خودتان را با او مقایسه کرده بودید حس افتخار و انگیزه بهتری نصیبش شود!

مقایسه کردن چرخ پیشرفت را متوقف می‌کند!

این که چرا هر روز صیح از تخت خوابتان بلند می‌شوید، چرا صبحانه میل می‌کنید، مسواک می‌زنید و هر روز ممکن است لباس متفاوتی با دیروز را برای موقعیت‌های مختلف انتخاب و بر تن کنید، این که چرا یک روز ممکن است نسبت به روزهای دیگر شاداب‌تر باشید و با خیال راحت‌تری به بیرون از خانه قدم بگذارید و یا یک روز با هیجان متفاوت‌تری نسبت به قبل سر کار بروید همه و همه  بر اثر یک یک پدیده روانی طبیعی به نام انگیزه در افراد به وقوع می‌پیوندند و این ایجاد انگیزه است که در شادابی یا به چالش کشیدن امورات روزمره ما ممکن است موثر باشد. جالب‌تر این که مقایسه کردن خود با دیگران دقیقا در نقطه مقابل پیشرفت و انگیزه قرار می‌گیرد. بنابراین هر چه قدر هم که برای اهدافتان انرژی بیش‌تری صرف کنید انگار مقایسه کردن نیروی مخالفی است که شما را از رسیدن به آن هدف بازمی‌دارد.

 

مسائل روانشناسی خانواده را از ما بپرسید

دانشگاه زندگی را کلیک کنید


روش هایی برای افزایش بهره وری در محل کار

هرلحظه از وقت شما مثل طلا است، آیا این موضوع را می دانید؟ اگر می خواهید با روش های افزایش بهره وری در محل کار آشنا شوید و بتوانید خیلی سریع تر به اهداف و کارهایتان برسید، این نوشته را مطالعه کنید. در این مطلب با 10 راه برای افزایش بهره وری آشنا خواهید شد.

 

چگونه می توان بهره وری خود را افزایش داد؟

در روز شما 24 ساعت زمان دارید تا به امور مهم زندگی تان رسیدگی کنید. اگر می خواهید از مدت زمانی که در اختیار شماست، بهترین استفاده را کنید، باید بهره وری خود را بالا ببرید. بهره وری به معنای انجام کارهای بیشتر در مدت زمان کمتر است.

اگر می خواهید بهره وری خود را بالا ببرید، باید درباره چگونگی سپری کردن زمان در محل کارتان، هوشمندانه تر رفتار کنید. این مطلب به شما کمک می کند که بازدهی خود را در محل کارتان بیشتر کنید و بتوانید در کار خود سریعتر پیشرفت کنید.

افزایش بهره وری

10 راه برای افزایش بهره وری در محل کار

1- بررسی کنید که چه مقدار زمان روی وظایف روزانه خود می گذارید

شاید فکر کنید که به هرکاری، زمانی به اندازه خودش اختصاص می دهید، اما باید دوباره بررسی کنید تا ببینید چقدر زمان صرف کارهای روزانه خود می کنید. تحقیقات نشان داده است که تنها 17 درصد از مردم مراقب زمان خود هستند. شما هم باید جزو این 17 درصد باشید. ببینید چند ساعت از روز را صرف چک کردن شبکه های اجتماعی، بررسی ایمیل ها، کار با نرم افزارها و مسئولیت های دیگر خود می کنید.

 

2- استراحت های کوتاه مدت و منظم داشته باشید

داشتن استراحت های برنامه ریزی شده و کوتاه به افزایش تمرکز شما کمک می کند. تحقیقات نشان داده اند که داشتن استراحت های کوتاه در میان ظایف طولانی، به شما کمک می کند که سطح عملکرد خود را بالا ببرید. اگر بدون وقفه کار کنید، بهره وری شما پایین می آید، در طول کار روی مسئولیت خاصی به خودتان کمی استراحت بدهید و دوباره شروع کنید.

مشاهده مقاله  6 راه اثبات شده برای این که به شخصیت دیگران پی ببریم

 

3- برای انجام کارهای خود مهلت تعیین کنید

استرس همیشه هم بد نیست، گاهی اوقات استرس به ما کمک می کند سریع تر و متمرکزتر کار کنیم تا به اهداف خود دست یابیم. اگر وظایف یا پروژه های باز دارید، سعی کنید برای خودتان مهلت تعیین کنید و به انجام کار بچسبید. وقتی در کارها مهلت داشته باشید، متمرکز تر عمل می کنید و بهره وری خود را بالا می برید.

زمان پایان کارها

4- قانون 2 دقیقه را اجرا کنید

کارآفرین معروفی به نام استیو اولنسکی (Stive Olenski) به افراد توصیه می کند که در هنگام کار از قانون 2 دقیقه استفاده کنند. این قانون بیان می کند که: «اگر کاری بود که در 2 دقیقه یا کمتر می توانید آن را انجام دهید، سریعا انجامش دهید.» به عقیده اولنسکی انجام کارهای کوچک به صورت فوری نسبت به وقتی که آن را فراموش می کنید و بعدها به سراغش می روید، وقت کمتری از شما می گیرد. قانون 2 دقیقه ای، استیو اولنسکی را به یکی از تاثیرگذارترین استراتژیست ها در زمینه محتوا تبدیل کرده است.

 

5- قرار ملاقاتهای نه چندان مهم را رد کنید

ملاقات ها، یکی از بزرگترین خوره های زمان شما هستند؛ اما بعضی افراد با هیجان و بدون قید و شرط در ملاقاتهای مختلف شرکت می کنند. تحقیقات نشان داده است که کارمندان بیش از 31 ساعت از وقت کاری خود را در جلسات سپری می کنند! قبل از اینکه قرار ملاقات بعدی را مشخص کنید، از خودتان بپرسید آیا می توانید از طریق ایمیل، تلفن یا وبینار با کارمندانتان حرف بزنید یا خیر؟ اگر امکانش هست به صورت غیرحضوری با افراد حرف بزنید و پیام خود را به آنها منتقل کنید.

سوالات خود درباره روانشناسی خانواده را از ما بپرسید

 


چرا زندگی می کنیم؟

«مهم‌ترین دو روز زندگی شما، روزی است که متولد می‌شوید و روزی است که می‌فهمید چرا زندگی می‌کنید»

این سخن از مارک تواین، پس از گذشت بیش از 150 سال کاملاً صحیح و پر از مفهوم است. در واقع تعداد زیادی از افرادی که با مشکلات کاری و نارضایتی دست و پنجه نرم می‌کنند با چنین سوالاتی نزد روان‌شناس می‌آیند:

 

  • اینجا چه کار می‌کنم؟
  • هدف من در زندگی چیست؟
  • مفهوم و غایت کلی این زندگی چیست؟
  • چرا زندگی می کنیم؟

مردم دوست دارند بیشتر درباره زندگی خود بدانند و شاید به دنبال هدفی عمیق‌تر باشند اما نمی‌دانند چطور به آن برسند. شما با این موضوع موافق هستید؟ من که هستم.

یافتن هدف در زندگی فقط یک موضوع جذاب و لاکچری نیست. در واقع با توجه به دهه‌ها تحقیق، مشخص شده که موارد دیگری وجود دارند که در داشتن استقامت ذهنی، از هدف مهم‌تر هستند. یک تحقیق در سال 2009 بیان کرد که اهمیت هدف از دوران کودکی مشخص می‌شود. همچنین طبق این تحقیق، یاد گرفتن بچه‌ها درباره یافتن معنا و مفهوم در زندگی، به موفقیت تحصیلی بیشتری منجر می‌شود و علاوه بر این، احتمال ابتلا به افسردگی را در سال‌های بعدی زندگی را کم می‌کند.

نمی‌دانم شما چگونه تحصیل کردید اما در دوران تحصیل من، شرایط طوری بود که دانشجو به ارتباط با خودش و یافتن معنای عمیق، تشویق نمی‌شد. بنابراین برای اولین بار در اواسط دهه 20 زندگی، از خودم با جدیت پرسیدم «دارم با زندگیم چه کار می‌کنم؟»

 

چرا زندگی می کنیم

بعضی اوقات یافتن اینکه چرا زندگی می کنیم عذاب آور می‌شود

قبل از اینکه وکیل شوم، معلم بودم. همیشه بچه‌ها را دوست داشتم، همیشه فکر می‌کردم که در مسیر صحیح قرار گرفته‌ام. اما پس از گذشت دو سال کاملاً ناامید شدم و نمی‌توانستم جایی که هستم، بمانم. اما مشکل این بود که نمی‎دانستم باید از کجا شروع کنم.

مشاهده مقاله  روش‌ هایی برای افزایش بهره‌ وری در محل کار

یک حرفه جدید می‌خواستم و قصد داشتم کاملاً از نو شروع کنم. هر کاری که به دنبالش می‌رفتم، مدرک بالاتری لازم داشت یعنی اینکه باید برمی‌گشتم و دوباره درس می‌خواندم. با خودم فکر کردم که این موضوع نه از نظر مالی به صرفه است و نه احساسم را درست می‌کند. بخشی از وجودم به من می‌گفت آیا دیوانه شدی؟ یک کار مطمئن داری. چرا می‌خواهی استعفا دهی و آن را رها کنی؟

اما قلب من می‌گفت که یک فرصت به خودم بدهم و این کار را رها کنم. خیلی وقت بود که از آن کار لذت نمی‌بردم اما نمی‌خواستم بدانم چرا. فکر می‌کردم دنیا چیزی به من بدهکار است و قصد نداشتم با سختی آنچه که نیاز داشتم، مواجه شوم. فکر می‌کردم که برای یافتن «چرا» قرار نیست عذاب بکشم زیرا این موضوع نشان می‌داد که راه درستی انتخاب نکرده‌ام.

سرانجام احساسات را کنار گذاشتم و این فرصت را به دست آوردم تا خود واقعی‌ام را بشناسم.

چرا زندگی می کنیم

برای مواجه شدن با حقیقت آماده و برای فهمیدن خود واقعی‌ام مصمم شدم

کارهای مختلفی را امتحان کردم. مثلاً با تعدادی از افراد درباره احساسشان نسبت به زندگی صحبت می‌کردم. می‌خواستم بدانم روابط آن‌ها چگونه پیش می‌رود و وضعیت احساسی‌شان چطور است. وقتی که با افراد در سطح عمیق‌تری ارتباط برقرار کردم، ترقی و پیشرفت را به چشم دیدم. پس از مدتی متوجه شدم مردم همیشه به سمت من می‌آیند و مشکلاتشان را مطرح می‌کنند و من هم از کمک کردن و حمایت آن‌ها لذت می‌بردم. فهمیدم که در این کار خیلی خوب هستم!

برای یافتن مسیر زندگی درست کلیک کنید

ادامه مطلب را اینجا بخوانید


راز ازدواج موفق و انواع ازدواج همراه با یک گزین? اضافی

می‌خواهم از شما بپرسم که آیا واقعاً به دنبال یک ازدواج موفق می‌گردید؟ پس باید بیخیال تمام آن حرف‌ها و آدم‌هایی بشوید که می‌گویند باید چه کار کنی و چه کار نکنی. البته یادگرفتنِ برخی موضوعات و پیش گرفتن‌شان اصلاً اشکالی ندارد، چرا که به هر حال ارزش خود را در جایگاه خود دارند، اما ممکن است عواملی حتی بنیادی‌تر از این‌ها، برای موفقیت در ازدواج وجود داشته باشند.

رازِ رسیدن به یک ازدواج موفق و سالم این است که از قبل تصمیم خودتان را گرفته باشید، صد البته که باید این کار را بکنید. باید تصمیم بگیرید که حقیقتاً از جان این ازدواج چه می‌خواهید _ و خواهشاً آن شعرهای لطیف و عاشقانه را تحویل من ندهید. اندکی کاربردی باشید. دقیق و رک حرف بزنید.

به طور مثال: ممکن است شما فقط بخواهید که امر ازدواج را امتحان کنید. یا ممکن است شما واقعاً، فقط و فقط به خاطر پول قصد ازدواج دارید. یا ممکن است شما به مشایعت و همراهی یک فرد و بچه‌دار شدن اهمیت بدهید و صمیمیت جنسی برای‌تان از هرچیزی بی‌ارزش‌تر باشد. یا شاید شما یک فرد کاملاً معتقد و متعهد به ازدواج را بخواهید و…

ازدواج موفق

هرچیزی که از ازدواج می‌خواهید، فقط یادتان باشد که از آن مطمئن بوده، و سپس از این‌که همسرِ دارای پتانسیلِ آینده‌تان نیز همان را می‌خواهد، اطمینان حاصل کنید (یا ممکن است همین حالا نیز دارای همسر باشید و بخواهید که ازدواج‌تان را از نو تعریف کنید). پس آن را روی کاغذ بنویسید و تبدیل به یک تعهد قانونی کنید. چرا که ازدواج در ذات خود، واقعاً همین است _ یک تعهد قانونی!

مشاهده مقاله  ارتباط رژیم غذائی با افسردگی هر روز بیشتر اثبات می‌شود!

اگر شما و همسرتان، همان چیزی که قبل از ازدواج تصمیمش را داشتید، از زندگی مشترک‌تان استخراج کردید، پس ازدواج شما یک امر موفق بوده و هست! مهم نیست که اطرافیان شما چه واکنشی نشان می‌دهند و یا بینی‌های‌شان را به سمت آسمان بگیرند و راجع به شما شایعه درست کنند یا چه‌قدر بگویند که این کار اشتباه است _ هرچه که باشد، این ازدواج شما است، نه آن‌ها.

تمام چیزهایی که من در این باب فرا گرفته‌ام، مربوط به کتابی از سوزان پیز گادویا (روان‌شناسِ نامی و استادِ دانشگاه) و ویکی لارسون (یک روزنامه نگارِ بی‌نظیر) تحت عنوانِ: شکل‌گیری دوباره‌ی ازدواج برای افراد مشکوک، واقع‌گرا و یاغی. مطالب مفید بسیاری در این کتاب وجود دارد، اما در این مقاله، تنها 6 مورد از انواع ازدواج را با شما به اشتراک می‌گذارم.

ازدواج

سعی کنید خودتان ازدواج کنید، نه دیگران به جای شما

  1. ازدواج ابتدایی:

    نوعی از ازدواج که زوج‌ها در آن برای مدتی محدود و تعیین شده با یکدیگر ازدواج می‌کنند تا این امر را به نوعی تمرین کرده یا امتحان کرده باشند. آن‌ها برای تعیین زمان مقرر نوعی قرارداد امضا می‌کنند. بدین سان، آن‌ها می‌توانند قبل از زمان مقرر از یکدیگر جدا شوند، یا پس از رسیدن به زمان مقرر ازدواج خود را از نو بازسازی کنند، زمانش را ابدی کنند و یا اصلاً به نوع دیگری از ازدواج تغییرش دهند.

  2. ازدواجِ مشایعتی:

    در این نوع از ازدواج، پای فرزندآوری ابداً به میان نمی‌آید. زوج‌ها با یکدیگر ازدواج می‌کنند تا فردی را برای همیشه در کنار خود مثل یک دوست صمیمی داشته باشند، برای این‌که بتوانند خودشان را اجتماعی‌تر کنند و در کنار یکدیگر بسیاری از کارها را انجام دهند. مسئل? اصلی در این مورد، اشتیاق یا عشق نیست.

  3. ازدواجِ والدی:

    این مورد تقریباً برعکسِ مورد قبلی است، یعنی افراد تنها برای فرزندآوری ازدواج می‌کنند. در این نوع از ازدواج نیز بحث عشق و عاشقی اصلاً به میان نمی‌آید. تنها چیزی که مهم است، این ماجرا می‌باشد که دو نفر تصمیم می‌گیرند با یکدیگر ازدواج کرده، بچه‌دار شوند و تا زمانی که فرزندان‌شان کاملاً استقلال‌شان را به دست آورند، در کنار یکدیگر زندگی کنند. البته آن‌ها می‌توانند پس از آن نیز در کنار هم زندگی کنند اما خب این بخشی از قرارداد اولیِ? آن‌ها نخواهد بود.

  4. ازدواجِ امن:برخی از افراد برای خاطرِ پول ازدواج می‌کنند. برخی دیگر از افراد برای بیمه‌های سلامتی و یا امنیت مالی برای پیگیری و دنبال کردنِ علایق و اهداف _ تحصیلی یا کاری _ یا هرنوع استفاده‌ی ابزاری دیگر ازدواج می‌کنند. لطفاً قضاوتِ بی‌جا نکنید! قرار نیست که آن‌ها در این ازدواج به دنبال شمش طلا بگردند یا هرکدام‌شان که توانست، از لحاظ مالی یا نوع دیگری، فرد مقابلش را نابود کند.

برای دیدن مقالات بیشتر اینجا را کلیک کنید

سایت دانشگاه زندگی راهنمای شماست