آیا احساس تنهایی می کنید؟

سال­ها پیش، وقتی نوجوان بودم، یکی از بزرگ‌ترها تعریف می­کرد خوابی دیده ­است. او گفت: «خواب دیدم شکاف خیلی بزرگی در دل زمین ایجاد شده. شکافی آنقدر عمیق که هرچه نگاه می­کردی، نمی­توانستی انتهایش را ببینی. دو طرف آن را صخره­های صاف و لغزنده پوشانده بود. تنها بودم و احساس تنهایی میکردم؛ روی لبة یکی از این صخره ­ها ایستاده بودم و به آن طرف دره می­ نگریستم.

آنجا مردمی را دیدم که در حال گفت‌وگو و خنده بودند. به نظر می ­رسید اوقات خوشی دارند. احساس تنهایی و درماندگی کردم و حس کردم هیچ راهی برای رفتن به آن طرف دره وجود ندارد.

در طول تمام زندگی‌­ام همواره این صحنه مقابل چشمانم قرار داشته. بسیار اتفاق افتاده که احساس کرده ‌ام در طرف دیگر دره، دارم به مردمی شاد و خندان می ­نگرم بدون اینکه راهی به سمت آن‌ها وجود داشته باشد. این صحنه، روشن‌ترین تعریف من از تنهایی است. سال­ها درس و تحقیق در زمینه سلامت روان تاکنون این را به من ثابت کرده است که «تنهایی» یک فاکتور کلیدی در انواع اختلافات روانی است.

به علاوه دریافته­ام که مساله تنهایی چه در کشور خودمان و چه در جهانی که در آن زندگی می­کنیم به پدیده­ای فراگیر تبدیل شده است. ارزش رابط? پر معنای بین فردی به شدت کاهش یافته و سرعت مرگ‌بار جامعه مدرن و تلاش برای موفقیت مالی فقط به خاطر «عقب نماندن از قافله» اهمیت حضور افراد خوبی را که همراه در زندگی حامی­مان بوده اند، تحت­ الشعاع قرار داده است.

اکثرمان یا ارتباط خیلی کمی با اعضای خانواده و همسایگان‌مان داریم و یا اصلا با آن‌ها در ارتباط نیستیم. بعضی اظهار می‌دارند: «ما فراموش کرده­ایم چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنیم. شاید هم هیچ‌وقت این را به ما نیاموخته ­اند».

احساس تنهایی

تنهایی چیست؟

تعریف ­های زیادی برای تنهایی وجود دارد. این تعریف­ها بیشتر احساساتی مثل یاس، پوچی، ناامیدی و هوس را شامل می­شوند.

کدام یک از عبارات زیر بهتر می­ تواند تنهایی شما را توصیف کند؟

  • احساس می­ کنید هیچ گونه پیوندی با دیگران و افراد دور و برتان ندارید.
  • احساس می­ کنید ارتباط‌تان با دیگران قطع شده و هیچ پل ارتباطی بین‌تان وجود ندارد.
  • از اینکه کسی نیست تا با شما باشد، ناراحت هستید.
  • زمانی که تنها هستید، احساس راحتی ندارید.
  • حس می­ کنید کسی در زندگی‌تان نیست که نگران‌تان باشد.
  • دوست و هم ­صحبتی ندارید.
  • کسی نیست که بخواهد با شما بماند.
  • احساس می ­کنید دیگران شما را به حال خود رها کرده­اند.
  • برقراری ارتباط با دیگران، چه ارتباط فیزیکی و چه ارتباط احساسی برای‌تان دشوار است.
  • احسای خستگی و درماندگی می­کنید.
  • تنها هستید ولی نمی­ توانید از تنهایی­تان لذت ببرید.

و ممکن است که شما تعریف خودتان را از تنهایی داشته باشید.

تنهایی

چه می­شد اگر تنها نبودید؟

ایجاد تغییر در هر موقعیت و شرایط بغرنجی نیازمند «تصویرسازی» است. تصور کنید زندگی­تان چگونه خواهد بود اگر فلان چیز را تغییر دهید. مثلاً خانمی که از تنهایی و ناتوانی در ارتباط با دیگران رنج می­برد، می­گفت: «اگرچند دوست پیدا می­کردم، به آن­ها زنگ می‌زدم، با هم چت می­ کردیم، می­توانستم به آن­ها بگویم واقعاً نسبت به بیماری­ام چه احساسی دارم. از هیجان ایجاد یک عادت جدید برایشان می­گفتم و از اینکه چطور از خانواده­ام جداشده‌ام. آن­ها می­توانستند به من سربزنند، از احوالم جویا شوند یا حتی گاه­گاهی باهم بیرون می­رفتیم». اگر شما احساس تنهایی نمی­کنید، به این معنی است که بین بودن با دیگران و تنهایی در تعادل هستید و قلباً باور دارید دیگران شما را دوست دارند و مراقب‌تان هستند. این باور به قدری عمیق است که حتی زمانی که کسی دور و برتان نیست، احساس می­کنید با آن‌ها در پیوند هستید، حضورشان را حس می­کنید و از تنهایی‌تان نهایت لذت را می­برید. دوستان واقعی، خانواده­ای گرم و صمیمی و داشتن حس امنیت از اینکه می­دانید هرگاه به آن­ها نیاز دارید کنارتان هستند.

مقالات روانشناسی را کلیک کنید


چگونه درونگرا نباشیم؟ درونگرا بودن

شاید دلیل پیدایش و خواندن این مقاله توسط شما این باشد که شما هم مشکل درونگرا بودن را دارید و با آن دست و پنجه نرم می‌کنید.

شرط می‌بندم که لحظاتی در زندگی شما بوده که این نوع تفکرات را در ذهن خود پرورانده‌اید… حتی خود من هم چنین تفکراتی داشتم.

مواقعی هست که از نظر روحی زمین می‌خورم و خیلی ساده به خانه بازمی‌گردم، یا موقعی که از یک جمع شاد و بودن با دوستان خسته شده و به خانه بازمی‌گردم. مواقعی در کنفرانس‌ها یا فستیوال‌ها که انرژی جسمانی‌ام افزایش پیدا می‌کند اما علاقه‌ای به بالارفتن و نشان دادنش ندارم و دنبال راه فراری می‌گردم.

مطمئنم افراد دیگر _ که مبتلا به درون‌گرایی نیستند _ یک سری اخلاقیات را اعصاب‌خردکن‌ترین اخلاق درونگراها می‌دانند:

(چرا وقتی با تو تماس می‌گیرم جواب زنگِ من را نمی‌دهی؟ چرا این‌قدر تنها هستی و دوست داری اوقاتت را تنهایی بگذرانی؟ چرا این‌قدر ساکت هستی؟ چرا دوست نداری افراد جدیدی را در زندگی خود مشاهده کنی؟) و غیره.

وقتی مردم سعی می‌کنند از ظاهر و رفتارهای شما درون‌تان را حدس بزنند یا راجع به آن غیب‌گویی کنند، شاید سخت باشد اما نهایتاً به این نتیجه می‌رسید که از زوایای مختلفی شکسته شدید. این حس به وفور بر من مستولی شده.

درونگرا بودن

درونگرا بودن را تمام کنید

روزانه، ایمیل‌های زیادی در این باب از افراد مختلف و مخاطب‌هایم دریافت می‌کنم. این بار از دوستی که به‌خاطر وبسایتی که در این مورد مدیریت می‌کنم، ایمیلی حاوی پیام تشکر دریافت کردم که واقعاً حس خوبی به من القا کرد. (فقط یک راه فرار…) و آن‌ها به تمام سخنان شما گوش فرا می‌دهند. (چطور می‌توانم درونگرا بودن را تمام کنم؟ از هر نصیحتی که بتواند کمکم کند استقبال می‌کنم).

قلب من فشرده می‌شود. عجب سوالی! شروع به شکل‌دهیِ جواب خودم می‌کنم. اما خب هربار جواب‌های من به اندازه‌ی پست یک وبلاگ طولانی می‌شوند پس تصمیم گرفتم که این بار، اینجا به شرح پاسخم و راهنمایی‌هایم مشغول شوم. این مقاله می‌تواند برای کسان دیگری که مشکل مشابه را دارند نیز بسیار کارساز و مفید باشد.

به نظر من اخلاقیات و صفاتی که بسیاری از مردم به عنوان درون‌گرایی تلقی می‌کنند و به نوعی تقصیرها را گردنش می‌اندازند، ریشه در موهبت و توانایی‌های ما دارد. این، درون‌گرایی نیست که نیاز به درمان دارد، مسئله‌ای که نیاز به درمان دارد نوع نگرش شما نسبت به درون‌گرایی است. و این مسئله و زاوی? دید به شدت تحت تاثیر اجتماعی است که در آن زندگی می‌کنید.

آیا به دنبال راه درمان می‌گردید؟

خیلی از مردم این مقاله را می‌خوانند چرا که می‌خواهند از دست درونگرا بودن خلاص شوند. اگر چنین است، باید به شما اطمینان دهم که چنین خواهد بود. البته لازم نیست که شما درون‌گرا بودن را رها کنید. در واقع اصلاً چنین عملی امکان پذیر نیست.

اما می‌توانید یادبگیرید تا درونگرا بودن‌ تان را بپذیرید و در آغوش بگیرید. می‌توانید یاد بگیرید تا از این توانایی و موهبت فوق‌العاده استفاده کنید تا زندگی رؤیایی خود را به دست بیاورید. و می‌توانید از پسِ محدودیت‌هایی که باور عامه نسبت به درون‌گرایی شما خلق کرده است بربیایید. طبیعت شما هیچ سدی بر سر راه موفقیت‌های شما نیست.

تفکرات اشتباه بی‌شماری راجع به درون‌گرایی وجود دارد. درون‌گرایی به این معنی نیست که شما اضطراب اجتماعی دارید (خجالتی هستید)، ضد اجتماعی هستید یا از مردم عامه می‌ترسید.

اتفاقاً، این ویژگی فطری که باعث شده به صورت ناخودآگاه عجیب به‌نظر بیاییم انرژی ما را شکل و جهت می‌دهد. ما درونگرا ها انرژی خود را در باطن و تنهایی‌مان خلق می‌کنیم و زمانی که دچار انگیزش‌های اجتماعی می‌شویم از آن بهره می‌بریم. این انگیزش‌ها شامل وضعیت‌ها و اتفاق‌ها و جشنواره‌های اجتماعی، رویارویی با خیل عظیم جمعیت و به‌طور کلی بودن در مکان‌هایی می‌شود که شامل جمعیت زیادی می‌شوند. این به معنی نیست که درون‌گراها قادر به انجام چنین کارهایی نیستند.

درونگرایی و برونگرایی

در واقع حتی ممکن است درون‌گراها این نوع کارها را بهتر از هر برون‌گرای دیگری بلد باشند.

اما این به بدین معنی است که ما باید از انگیزه‌ها و میزان انرژی‌ای که فعالیت‌های درونی به ما می‌دهند و فعالیت‌های بیرونی از ما می‌کاهند، آگاه باشیم، و یادبگیریم که چگونه خلق و استفاده از آن‌ها را مدیریت کنیم تا بتوانیم تعادل خالص و ثابتی بین‌شان ایجاد کنیم.

اگر واقعاً به دنبال راه‌هایی برای توقفِ درون‌گرایی می‌گردید، پس موارد زیر می‌توانند به شما کمک کنند:

  1. اوقات خود را به تنهایی سپری نکنید

درون‌گراها نیاز دارند تا زمان‌هایی را به دور از دنیای برون‌گراها بگذرانند و انرژی و نیروی خود را برای اوقات بعدی بازیابی کنند. در همین نقطه است که ما تجدید انرژی می‌شویم و ذهن خلاق خود را کشف و کاوش می‌کنیم.

تنهایی برای ما فرصتی را ایجاد می‌کند تا با درون‌مان ارتباط برقرار کنیم (با تنهایی و خلاقیت خود و غیره). از طرف دیگر، برون‌گراها دقیقاً برعکس این را انجام می‌دهند، یعنی انرژی خود را از بودن در فضاهای برون‌گرایانه و انگیزش‌های اجتماعی (مردم و اعمال دسته‌جمعی) دریافت می‌کنند.

درون‌گرابودن را تمام کنید: وقتی حس کردید که واقعاً خسته و آشفته هستید به جای این‌که اوقات مدیدی را در تنهایی بگذرانید، خودتان در درون جمعیت و دنیای برون‌گراها غرق کنید.

  1. از تلفن خود بیشتر استفاده کنید

تمام اوقات بازیابی انرژی تاثیر یکسانی ندارند. شما را نمی‌دانم، اما من به شخصه بارها این را تجربه کردم که حس می‌کردم در تنهایی خودم انرژی‌ام را تجدید می‌کنم اما بعد از مدتی، احساسات منفی‌ام تشدید شدند و آشفته‌تر شدم.

تلفن همراه من مسئولیت والایی در این زمینه دارد. این را می‌گویم چون خودم انتخاب کردم تا او را در سکوت مطلق تنها بگذارم. نوعی صدا در زهن ما به ما دستور می‌دهد تا صدای اعلانات گوشی برای فضای مجازی و تماس‌ها و پیامک‌های کوتاه را قطع کنیم و در تنهایی به آرامش برسیم. حتی بهانه‌های زیادی برای جواب‌ندادن تماس یا پیام‌های کوتاه یا پیام‌های فضای مجازی می‌تراشد.

ما در عصری از تکنولوژی زندگی می‌کنیم که در لحظه از زندگی خویش می‌توانیم با بقی? مردم دنیا ارتباط داشته باشیم. پس وقت آن رسیده که…

درون‌گرابودن را تمام کنید: وقت آن است که صدای هشدار و اعلانات گوشی خود را در بالاترین حالت تنظیم کنید و در تمام اوقات تنهایی‌تان با بقیه مردم و دوستان آشنایان‌تان در ارتباط باشید.

درونگرا بودن

  1. صدای‌تان را باز کنید

(چرا این‌قدر ساکت هستی؟)

احتمالاً این سوال بارها و بارها از شما پرسیده شده است. این نوع توجه برای تعداد دفعات زیادی به شما معطوف شده است، مخصوصاً وقتی که شما از حرف‌زدن خسته شده‌اید یا نمی‌خواهید در وضعیت یا گروه جدیدی از مردم که تازه با آن‌ها آشنا شده‌اید صحبت کنید و درگیر حرف های‌شان شوید. شاید تا به حال به این مسئله اندیشیده باشید که برای کمتر درون‌گرابودن، لازم است تا اضطراب و خجالت خود را کنار بگذارید، اما چطور؟

از این‌که به تمامی جزئیات توجه کنید دست بکشید. از این‌که تمام چیزهایی که می‌بینید، می‌شنوید، بو می‌کنید و یا مزه می‌کنید را زیر میکروسکوپ ببرید، دست بکشید.

تحقیقات اخیر نشان داده که بیشتر افراد ریزبین (70درصد از کسانی که درون‌گراهستند) از صحبت کردن دست می‌کشند تا تمام وضعیت حال حاضر را بررسی و کاوش کنند. این اخلاق و صفت ممکن است به عنوان خجالت، اضطراب یا ترس تلقی شود اما اسکن‌های مغزی ثابت کرده است که این مسئله صحیح نیست. این سکوتِ طبیعی در واقع واکنشی است کاملاً فطری که به فرد اجازه می‌دهد تا به حداکثر اطلاعات موجود و قابل کشف دست پیدا کند.

درون‌گرابودن را تمام کنید: خودتان را بدون فکر کردن در وضعیت‌های جدید و بین آدم‌های جدید قرار دهید. وضعیت یا مردم اطراف‌تان را بدون حرف‌زدن یا رفتارهای خاص و معاشرتی ارزیابی نکنید، تنها با جریان باد حرکت کنید و بعداً به کاوشِ وضعیت و اتفاقات بپردازید.

  1. بلند فکر کنید

تا به حال کسی از شما پرسیده که: (به چه چیزی فکر می‌کنی؟). اعصاب آدم را خرد می‌کند، این‌طور نیست؟

درون‌گراها عادت دارند تا راجع به جهان، در درون و باطن خود فکر کنند و ان را هر آن گونه که دل‌شان می‌خواهد تلقی کنند و نظری بدهند، در حالی که درون‌گراها آن را به زبان می‌آورند. وقتی یک برون‌گرا و یک درون‌گرا به پستِ یکدیگر می‌خورند، این طرز رفتار برای هر دوی آن‌ها آزاردهنده است.

درون‌گرابودن را تمام کنید: اگر فکری به ذهن‌تان آمد، اجازه بدهید تا دهان‌تان باز شود و آن را بیرون بریزید. (شاید از این کار خجالت بکشید چرا که حرفی که می‌زنید، همان چیزی نیست که در ذهن شما بوده است. اوایلِ تمرین برای درون‌گرانبودن به همین منوال می‌گذرد، پس نگران نباشید، این کار زمان می‌طلبد).

  1. هرطور که هست (حتی اگر با این کار اذیت می‌شوید) دایره‌ی اجتماعی خود را گسترده‌تر کنید

ما درون‌گراها ترجیح می‌دهیم با جای داشتن هزاران دوست، تنها چند دوست محدود اما صمیمی داشته باشیم. در واقع نیازی به وصل‌شدن به شبکه‌ای با روند تصاعدی اجتماع آن نمی‌بینیم. درون‌گراها گرایش دارند تا مقدار کوچک اما عمیقی از یک چیز را داشته باشند، تا این‌که بخواهند کل یک اقیانوس را به یک باره قورت بدهند. اگرچه که برون‌گراها معتقدند که ما همیشه باید به دنبال دوستان بیشتری باشیم، چه در زندگی واقعی و چه در فضای مجازی، اما همین باور شکافی بین ما و برون‌گراها ایجاد می‌کند.

درونگرا بودن را تمام کنید: در سطح کم عمق شنا کنید. سعی نکنید مکالم? خود را آن‌قدر با مردم به سمت اعماق ببرید که حرف‌ها و اعتقاد درونی‌تان، اطرافیان را برنجاند یا از شما براند. حرف‌زدن راجع به شایعه‌ها یکی از مواردی است که می‌تواند مردم را به شنیدن حرف‌های شما جذب کند.

درونگرایی

آیا هنوز هم می‌خواهید که درون‌گرابودن را تمام کنید؟

درونگرا بودنِ شما بخش زیبایی از شخصیت شما و کسی که واقعاً هستید می باشد. این خصیصه، بنیان آهنگ درون شما است. این چیزی است که شما را به سمت امیدها و رؤیاهای‌تان می‌کشاند. وقتی دیگر فکر نکنید که این ویژگی شما نیاز به درمان دارد، متوجه می‌شوید که این صفت، موهبت و توانایی است، نه یک چیز زائد.

چیزی نیست که نیاز به از بین بردن داشته باشد، بلکه نیاز به درک و پرورش دارد.

امیدوارم به درک آن کمک کرده باشم.

حالا زمان‌هایی را به یاد بیاورید که به آن شک داشتید. زمان‌هایی که آرزو می‌کردید کاش می‌توانستید بدون آن زندگی کنید. اما حالا که می‌دانید می‌توانید به نحو احسنت از آن در رابطه‌های‌تان کمک بگیرید، بودنش را ستایش می‌کنید.

وقتی مردم از شما انتظار دارند که متفاوت از چیزی باشید که حالا هستید، به یاد بیاورید که شما در این خصیصه تنها نیستید و روزی خواهد رسید که تمام جهان چنین اخلاقی را درک کنند و مشکلی با آن نداشته باشند.

حتی این مسئله هم ارزش گفتن دارد که خیلی از برون‌گراها دوست داشتند و آرزو می‌کردند که ای کاش می‌توانستند اندکی درون‌گرا باشند. چند روز پیش شخصی را دیدم که به‌خاطر تفکراتِ بلندش و به زبان آوردن‌شان ابراز پشیمانی می‌کرد و آرزو می‌کرد که کاش می‌توانست قبل از زدن یک سری حرف‌ها، راجع به‌شان خوب فکر کند.

خیلی از افرادی که موی فر و مجعد دارند آرزو می‌کردند که کاش موهای‌شان صاف و لخت بود، و همچنین بسیاری از افرادی که موی لخت دارند، آرزوی بالعکسی داشتند. آرزوی متفاوت‌بودن از چیزی که در حال حاضر هستیم، از فطریت انسانی ما نشأت می‌گیرد.

برای مقالات بیشتر کلیک کنید


چه کارهایی انجام می دهیم که بقیه دوستمان ندارند؟ چگونه فردی دوست

به‌راحتی می‌توان اظهار کرد که همه می‌خواهند توسط اطرافیان دوست داشته شوند. اما چیزی که ما در پی آن هستیم، این هست که اطرفیان‌مان از معاشرت با ما لذت ببرند و بخواهند که دائماً کنار ما باشند. اگرچه گاهی وقت‌ها با یک سری اخلاقیات و کارها، این احتمال را از بین می‌بریم.

براساس باورِ رفتارشناسان و مشاوران حرفه‌ای، موارد و معیارهایی فراگیر وجود دارد که انجام آن‌ها توسط شما، وجهه‌تان را به سمت‌وسوی منفی و فردی دوست نداشتنی سوق می‌دهد. این هفت مورد عبارت‌اند از:

  1. درباره خودتان خیلی حرف می‌زنید

حتی اگر عاشق حرف‌زدن راجب خودتان هستید، از این کار به‌خاطر سربردنِ حوصل? دیگران اجتناب کنید. چون شما را به فردی دوست نداشتنی تبدیل می کند.

البته این‌که بخواهید اطلاعاتی راجب خودتان به اشتراک بگذارید کاملاً طبیعی است. درواقع، تحقیقات ثابت کرده که دوست داشتنی‌ترین موضوع مردم برای حرف‌زدن، خودشان است. براساس تحقیقی در سال 2012 در دانشگاه هاروارد، مردم بیش از 30 یا 40% از مکالم? خود را به حرف‌زدن راجب خودشان اختصاص می‌دهند (تحقیقات قبل‌تر از این، حتی به 60% اصرار می‌ورزید).

با این‌که هم? ما این‌کار را می‌کنیم، اما اگر کل روز را به این داستان اختصاص دهیم اطرافیان از ما منزجر می‌شوند. مشاورهای اجتماعی و آموزه‌های مهارت‌های ارتباطی می‌گویند: (افراد غیرقابل تحمل، پرحرف هستند و اکثراً هم راجب خودشان حرف می‌زنند. به‌خوداختصاص‌دادنِ یک مکالمه اصلاً کار جالبی نیست. هیچ‌کس دوست ندارد که نقشی در مکالم? حالِ حاضرش نداشته باشد).

فردی دوست نداشتنی

  1. شنونده‌ی بدی هستید

در هنگام یک مکالمه، سعی کنید با خلوص نیت به صحبت‌های طرف مقابل‌تان گوش دهید و جواب مناسب را ارائه دهید، نه این‌که تمام حواس‌تان به این باشد که چگونه جواب دندان‌شکنی بدهید.

این‌که مکالمه را کاملا محاصره کنید و به سخنرانی بپردازید _ یا فقط وقتی طرف مقابل درحال صحبت است، به میان صحبت‌هایش حمله‌ور شوید _ هر دو یکی از مواردی هستند که سبب می‌شوند به فردی غیرقابل دوست داشتن تبدیل شوید. اغلبِ مردم تنها 50% از ذهن خود را به مکالم? حال حاضر اخصاص می‌دهند. (ما یا در گذشته زندگی می‌کنیم یا در آینده، در حالی که باید در اکنون زندگی کنیم). گفتنی است که افرادی که در اکنون زندگی می‌کنند دوست داشتنی‌ترین آدم‌ها هستند.

تواناییِ شنوندگیِ بالا یکی از مواردی است که می‌تواند هرنوع رابطه‌ای را _چه عاشقانه و چه دوستانه _ به‌غایت قدرت ببخشد. پس برای اینکه از تبدیل شدن به فردی دوست نداشتنی جلوگیری کنید به‌جای این‌که روی حرف و جواب بعدی‌تان تمرکز کنید، حواستان معطوف به حرف‌های حالِ حاضر طرف مقابل باشد و اندکی شوقِ واقعی به صحبت‌هایش نشان دهید.

  1. همیشه حرف خودتان را می‌زنید

لجوج و خیره‌سر بودن نیز یکی از مواردی است که اطرافیان را طرد می‌کند. افراد دوست داشتنی، نظرات خود را بدون توهین به کسی ارائه می‌دهند.

مجموعاً، مردم کسانی را بیشتر دوست دارند که انعطاف‌پذیر باشند و به‌راحتی بشود با ایشان بحث کرد. مردم اغلب وقتی با لجاجت سرِ مسائلِ پست روبرو می‌شوند، احساس معذب‌بودن می‌کنند. مثلاً مخالفت بر سر این‌که دو ابر در آسمان است یا چهار تا.

لازم نیست حتما به تاییدِ تمام چیزهایی که اطرافیان می‌گویند بپردازید. حتی این اخلاق هم گاهاً اعصاب‌خردکن می‌شود، اما مردم به کسانی علاقه دارند که نظرات خود را بدون توهین به کسی ارائه می‌دهند.

به‌طور مثال وقتی یک گروه درحال انتخاب یک مکان برای خوردن شام می‌گردند، یک فرد دوست داشتنی رستوران‌های مورد نظر خود را پیشنهاد می‌دهد. اما اگر تصمیم گروه معطوف به رستوران دیگری باشد، او هم همراه دوستانش به آن مکان می‌رود. چرا که وجود دوستان و بودن در کنار هم، از اینکه حتما من باید رستوران را انتخاب کنم مهم‌تر است. در مکالمه‌ها نیز این‌گونه افراد افکار خود را درقالب موضوعات بحث‌برانگیزی ارائه می‌دهند، در حالی که مثل افراد لجوج می‌توانند به ردِ تمامی نطریه‌های غیر پرداخته و از بحث‌های مسالمت‌آمیز اجتناب کنند.

خودخواهی

  1. به ظاهر خودتان نمی‌رسید

صدالبته که زیبایی یک مسئل? ظاهری است، اما وقتی حرف از دوست داشته شدن به میان می‌آید، می‌تواند وجه? شما در نظرِ اطرافیان را تغییر دهد. درواقع مردم به کسانی که بیشتر به ظاهر خود می‌رسند، علاق? بیشتری نشان می‌دهند: تحقیقی در دانشگاه هاروارد ثابت کرد که زنانی که از لوازم آرایشی برای افزایش جذابیت خود استفاده می‌کنند، دوست داشتنی‌تر و قابل اعتمادتر به نظر می‌آیند.

اگرچه شاید هنوز هم غلط هم به‌نظر بیاید، اما سر و وضع شما برای اطرافیان مهم است: به ظاهر خود برسید تا هم از نظر ظاهری و هم روانی برای دوستان‌تان خوشایندتر باشید.

  1. زیادی به خودتان می‌رسید

این‌که زیادی به خودمان برسیم هم ممکن است باعث شود به عنوان یک ریاکار یا حقه باز تلقی شویم.

شاید با خودتان فکر می‌کنید که آیا این مورد را درست خوانده‌اید یا خیر، که باید بگویم کاملا ًدرست خوانده‌اید، مرزی بین زیبارویی و زیاده زیبارویی وجود دارد. اگرچه که جذابیت با دوست داشته شدن رابط? مستقیمی دارد، اما استفاده‌ی بی‌رویه از لوازم آرایشی می‌تواند شما را به‌عنوان یک ریاکار جلوه دهد _ که سبب می‌شود کم‌تر دوست داشته شوید. ما با دیدنِ کمال مشکل داریم و از آن خشمگین می‌شویم. کسی برای ما دوست داشتنی است که کمی لنگ بزند و از این‌که اندکی نکوهش شود، نترسد.

هم? این مسائل ریشه در اعتبار و صحت دارند. ما معاشرت با کسی را دوست داریم که واقعی باشد، یعنی چیزی که می‌بینیم همان چیزی باشد که واقعاً هست. هم? ما وقتی اطراف فردی زمینی و عادی هستیم، آرامش بیشتری داریم چرا که دیگر نگران این‌که بازی داده شویم، با رفتارهای پرافاده و پرمدعا و خودخواهی مواجه شویم، نیستیم.

  1. خیلی گلایه می‌کنید

هیچ‌کس دوست ندارد اطراف کسی باشد که دائم نق می‌زند. حالا ممکن است شما از عشق قبلی‌تان بد بگویید یا راجع به شغل خسته‌کننده‌تان تاسف بخورید، منفی‌بافی سبب پرورش اتمسفر منفی می‌شود. با این‌که لازم نیست برای همه، نقش فرشت? نجات را بازی کنید، اما باید خودتان را کمی کنترل کنید تا بقیه بعد از بودن در کنار شما، حس لِه‌شدن نداشته باشند.

حتی اگر همواره در مکالمه از گریه و زاری دوری کنید، اطرافیان می‌توانند در لابه‌لای کلمات‌تان، احساسات منفی را جذب کنند. وقتی افکار منفی‌ای دارید، زبان بدن و میکروفن ابراز احساسات شما، برای مدت 25صدمِ ثانیه، تحت کنترلِ این افکار قرار می‌گیرد. این درحالی است که حتی خودتان شاید متوجهش نباشید. ساطع‌کردن امواج منفی هم باعث می‌شود که اطرافیان کم‌تر شما را دوست داشته باشند.

گلایه کردن

  1. پست جلوه‌دادنِ اطرافیان

پست جلوه‌دادنِ اطرافیان اصلاً راه مناسبی برای دوست یابی نیست.

پست نشانی اطرافیان، معیاری کاملا منفی است که برای شما هیچ عایدی ندارد. اما ممکن است که اصلا متوجهِ رئیس‌وار رفتار کردن خود نباشید.

برای مثال اگر کسی بگوید که کتاب خاصی را دوست دارد _ و شما آن کتاب را سطحی تلقی کنید _ جواب پست رئیس‌وارانه این‌چنین خواهد بود: (برای کسانی که با این مسائل آشنایی چندانی ندارند، بیش از این هم انتظاری نمی‌رود. اما از سمت‌وسوی شما، انتظار چیزهای حرفه‌ای‌تری داشتم).

پست نشان‌دادنِ اطرافیان از ایجاد حسِ ارزش دوطرفه جلوگیری می‌کند، چراکه یکی از طرفین همواره در پی ارشدیت و ارجحیت در آن موضوع خاص است، و این درحالی است که به دیگری احساس پستی می‌دهد. قطعاً هیچ‌کس دوست ندارد که ارزشش، از دیگری کم‌تر تلقی شود، حتی اگر منظور واقعی شما این نبوده است

آموزش فن بیان را اینجا بیاموزید


چرا باید استرس خود را مدیریت کنیم؟ اهمیت مدیریت استرس

هرکسی استرس را در موقعیت‌هایی از زندگی‌اش تجربه کرده است. هانس سلی، دانشمندی است که مفهوم استرس را معروف و مشهور کرده است، ایشان گفته‌اند، «استرس به‌عنوان یک مفهوم علمی از یک بدشانسی رنج می‌برد که ناشی از معروفیت و شهرت بسیار زیاد و درک بسیار پایین می‌باشد.»

علی‌رغم این واقعیت که استرس یکی از مشترک‌ترین تجربه‌های بشری هست، به‌طور شگفت‌آوری ساخت یک معنی مناسب از آن سخت است. دانشمندان می‌گویند که استرس یک نیرو یا رخدادی است که مقاومت، تعادل یا کارکردهای طبیعی را معیوب می‌سازد.

استرس

مثالی که در زیر آورده می‌شود ممکن است باعث درک آسان‌تری از استرس بشود. فشار و استرس یک باد نیرومند ممکن است تعادل یک پل معلق را دگرگون کند بنابراین پل معلق از سمتی به سمت دیگر تاب خورده و دچار نوسان می‌شود. اغلب افراد درحالی‌که در امتداد پل مشغول رانندگی هستند متوجه نوسان ملایم پل نمی‌شوند.

وقتی‌که میزان باد افزایش پیدا می‌کند، نوسانات و ارتعاشات پل برای همه محسوس می‌گردد. اگرچه این نوسانات و ارتعاشات ممکن است باعث اضطراب و ناراحتی شخصی بشود، بااین‌وجود آن راهی است که پل از عهده استرس و فشار برآمده و در مقابل آن مقاومت می‌کند. اگر پل به‌هیچ‌وجه نوسانی نداشته باشد، پل شکننده بوده و احتمالاً توسط فشار و استرس ناشی از باد خسارت خواهد دید.

اگر قدرت باد به‌طور عجیبی افزایش پیدا کند و از محدودیت‌هایی که برای پل تعریف شده فراتر رود، می‌تواند منجر به فرو ریختن پل شود.

استرس در زندگی‌های ما شبیه به آن باد هست، بااین‌حال استرس اغلب وجود دارد، ولی اغلب موردتوجه قرار نمی‌گیرد. بعضی وقت‌ها استرس‌هایی که مردم تجربه می‌کنند باعث می‌شود تا آن‌ها احساس سستی و ضعف و ترس کنند، به نظر می‌رسد آن‌ها، همانند آن پل، درخطر فروپاشی هستند. اغلب این ترس غیرواقعی هست و ساختارهای مردم بسیار محکم‌تر از چیزی است که آن‌ها فکر می‌کنند. گاهی اوقات، فردی واقعاً در خط سقوط و فروپاشی قرار دارد؛ بنابراین بسیار مهم است که این خطر را تشخیص دهیم.

مشاهده مقاله  آیا تا به حال برای بهبود حافظه خود به روشهای طبیعی فکر کردید؟

استرس و اضطراب

درک بدن خود

تحقیقات پزشکی می‌تواند اثرات قابل‌توجهی که استرس بر روی بدن و سلامتی شخص می‌گذارد را شرح دهد. استرس واقعاً یکی از راه‌هایی است که بدن از خودش حفاظت می‌کند. هنگامی‌که خطر تهدیدات وجود دارد، بدن مواد شیمیایی به نام «هورمون» را تولید می‌کند که افراد را برای اقدام مناسب آماده می‌کند. این هورمون‌ها، مانند آدرنالین، در داخل جریان خون رها می‌شوند و در سرتاسر بدن پمپاژ می‌شوند. آن‌ها آهنگ موجود در عضلات را افزایش داده و یک فرد را آماده شروع حرکت می‌کنند. آن‌ها ضربان قلب را افزایش می‌دهند، به‌طوری‌که خون بسیار سریع‌تر در میان بافت‌ها جریان می‌یابد. آن‌ها سیکل تنفسی را سریع‌تر می‌کنند، به‌طوری‌که مقدار فراوان اکسیژن برای تأمین کل بدن در یک موقعیت بحرانی در دسترس باشد. آن‌ها حتی باعث افزایش سرعت فکر می‌شوند، به افراد کمک می‌کنند تا برای خروج از مشکلات فکر کنند و برنامه‌ریزی نمایند.

این تغییرات جسمی و روحی به شکلی که بعضی اوقات آن را تجربه کنیم، مفید است اما اگر در تمام مدت روز، یا هرروز آن را تجربه کنیم برای روان و جسم‌مان سخت است چرا که همیشه باید در وضعیت «اخطار قرمز» باقی بماند. اگر این رخ دهد، افراد خسته، مضطرب یا افسرده خواهند شد


فنون تقویت حنجره برای داشتن صدایی قوی در سخنرانی

مشغول شنیدن سخنرانی با موضوع جالبی بودم که از مدت‌ها قبل منتظرش بودم. اواسط سخنرانی بود که برای استراحت کوتاهی، سخنرانی متوقف شد. بعد از چند دقیقه سخنران مجددا به صحنه آمد و میکروفون را به دست گرفت شروع کرد: یک…دو…سه…تست میکروفون هنوز تمام نشده بود که صدای عده‌ای از انتها سالن به گوش می‌رسید که می‌گفتند: لطفا بلندتر! پس از آن سخنران سعی می‌کرد در ادامه سخنرانی با صدا بلند حرف بزند و حتی بعضی از مواقع مشخص بود که فراتر از ظرفیت صوتی خود مشغول فریاد زدن است. شاید جنس صدا سخنران ضعیف و قدرت تارهای صوتی او پایین بود اما هر سخنرانی برای حضور قدرتمند روی صحنه به فنون تقویت حنجره نیاز دارد.

داشتن صدایی قوی به معنای داشتن صدای پر طنین یا توانایی فریاد زدن و به لرزه درآوردن پنجره‌ها نیست؛ بلکه به منزله برخورداری از حنجره و صدایی است پرقدرت و نیرو که از منبع با همین پتانسیل خارج شده باشد و نه این که به واسطه فشار بر تارهای صوتی بلند و گوش‌خارش شده باشد. شاید بهتر باشد صدا پرقدرت را صدایی بدانیم که کیفیت آن در اثر اجرا و استفاده خسته نشود و توانایی‌هایش را از دست ندهد. بسیاری افراد هستند که علی رغم داشتن صدایی پرطنین و پرحجم، بعد از مدت زمانی سخنرانی یا صحبت مداوم تارهای صوتیشان از کار می افتد و توانایی انجام فعالیت بیشتر را ندارند. برعکس افرادی هم هستند که با وجود صدای کم حجم و نازک، دارای حنجره‌ای پرقدرت و توانایی اجرایی بسیار بالا هستند و حتی بعد از یک سخنرانی یک‌روزه باز هم کیفیت صدا مطلوب اول صبح را دارند. به طوری که تارهای صوتی آنها این امکان را فراهم می کند تا بتوانند برای ساعت های متوالی و سالیان دراز سخنرانی کنند.

بخش مهمی از تنظیم صدا در سخنرانی به تقویت حنجره برمی‌گردد و صدایی قوی و پرطنین در گرو حنجره‌ای زنده، تازه، پرتوان و تقویت‌شده است. اگر سخنرانی شغل اصلی و دائمی شما است و قصد دارید تا سال‌ها از حنجره خود به عنوان مهم‌ترین ابزار کار خود استفاده کنید این مطلب را به هرگز از دست ندهید!

فنون تقویت حنجره برای داشتن صدایی قوی در سخنرانی

کیفیت حنجره تا حد زیادی ذاتی است و به طور کلی آن چه که به عنوان جنس صدا از آن یاد می‌شود به واسطه توانمندی‌های ذاتی حنجره تولید می‌شود. صدا قوی از سه بخش مهم تشکیل می‌شود:

  1. توانمندی‌های فردی
  2. شوق و اشتیاق موجود در صدا
  3. فیزیک صوتی قوی

لازمه فاکتور اول این است که سخنران خودش باشد و خودش و تظاهر به فرد دیگری نکند. فاکتور دوم با درک کامل سخنران از اهداف و مقاصدش به دست می‌آید و برای فاکتور سوم سخنران باید در کنار آگاهی کامل به تمرین بپردازد و از فنون تقویت حنجره استفاده کند.

فنون تقویت حنجره برای داشتن صدایی قوی در سخنرانی

بررسی فاکتور خصوصیات شخصیتی در قدرت صدا

خصوصیات شخصیتی یعنی آن چه که شما را تشکیل می‌دهند و آن چیزی که به عنوان هدیه با مخاطبان خود تقسیم می‌کنید. شخصیت شما همان اثر منحصر به فردی است که به روی صدایتان منقوش می‌شود و مخاطب بلافاصله با شنیدن آن تشخیص می‌دهد که این صدا مربوط به شما بوده است. این بخش از قدرت صدا ویژگی‌های زیادی از سخنران آشکار می‌کند. به زبان ساده‌تر خصوصیات شخصیتی در صدا شما متبلور می‌شوند و نشان می‌دهند که شما نمی‌توانید از ماهیت آشکار صدا خود هنگام سخنرانی بگریزید چون اسانس وجودی شما در آن نهفته است و هر کسی این صدا را بشنود با شخصیت گوینده آشنا می‌شود.

فنون تقویت حنجره برای داشتن صدایی قوی در سخنرانی

بسیاری از سخنرانان سعی دارند با استفاده از ترفندهایی به تغییر کیفیت صدا خود بپردازند. مثلا برخی سعی دارند با تکنیک‌های کلفت‌تر وبم‌ کردن صدا شبیه به سخنرانان محبوب دیگر شوند و به این ترتیب جذابیت صدا خود را بالا ببرند. اگرچه تقلید در سخنرانی مشکلی ندارد و حتی پسندیده است اما هر سخنران با تلاش برای نشان دادن خود واقعی‌اش می‌تواند با قدرت واقعی تارهای‌ صوتی خود، خودنمایی کند.

بررسی فاکتور شور و اشتیاق در قدرت صدا

شور و اشتیاق سخنران عامل قدرت صدا است که به موازات محتوا و فاکتور اول به اجرا پرشکوه سخنرانی کمک می‌کند. محتوا یک سخنرانی واژه‌ها هستند. همان ایده‌هایی که به فرم سخنرانی ظاهر می‌شوند و به اهداف شما جامه عمل می‌پوشانند. وقتی که همین محتوا در کنار شخصیت اصلی سخنران و اهداف اصلی سخنران هم‌تراز یکدیگر قرار گیرند نعمت اشتیاق در سخنران متولد می‌شود.

وقتی که یک سخنران مشتاق باشد و این شور و اشتیاق در سخنرانی و آن چه که ارائه می‌کند نمودار باشد معتبر و کاملا هوشیار جلوه می‌کند. به همین دلیل است که بازیگر نیز تمام نیت یک کاراکتر را در خود می‌ریزد و با اشتیاق به ایفا نقش می‌پردازد تا از دید مخاطب واقعی جلوه کند.

فنون تقویت حنجره برای داشتن صدایی قوی در سخنرانی

نوزاد انسان از سن شش ماهگی قادر است قصد و غرض و هیجانات هر صدا را تشخیص دهد و این قابلیت به مرور زمان افزایش می‌یابد. یکی از فاکتورهای قدرت در صدا اشتیاق است و هر چه قدر که بهتر بتوانید مقاصد خود را به واسطه اشتیاق با مخاطبان خود تقسیم کنید صدایتان از دید مخاطبان قوی‌تر و پرطنین‌تر است. در صورتی که به تقویت حنجره نپردازید و این فاکتور را در صدا خود تقویت نکنید حین سخنرانی و به مرور قدرت تارهای صوتی محو می‌شود و مخاطبان خود را از دست می‌دهید.

فنون تقویت حنجره برای داشتن صدایی قوی در سخنرانی

بررسی فاکتور فیزیک صوتی قوی در قدرت صدا

فیزیک صوتی قوی توانایی تولید صدای طنین‌دار پر جنب و جوش در کنار رعایت اصول تنفس صحیح در سخنرانی و باز شدن قفل صدااست. از آن جایی که صدا در هوا به گردش در می‌آید فاکتور رزونانس یا طنین صدا با هوا به هم وابسته هستند. قبلا در دانشگاه زندگی شیوه کنترل تنفس در سخنرانی را آموزش دادیم و بر نحوه نفس کشیدن و نفس‌گیری در سخنرانی عمومی تاکید کردیم؛ چرا که هوا به خودی خود باعث کار کردن صدا می‌شود. زمان دم مولکول‌های هوا به سمت ریه و سپس نای و لوله‌های تنفسی حرکت می‌کنند و سپس با حرکت بین ماهیچه‌های تارهای صوتی، آن‌ها را به سمت هم جا به جا می‌کنند.

حالا اگر کسی به شما بگویید که بلندتر سخنرانی کنید به جای این که فشار بیهوده بر تارهای صوتی بیاورید فرصت خوبی است تا با دمیدن هوای بیش‌تر به ریه‌ها حجم تنفسی خود را بالا ببرید و به افزایش قدرت صدا خود از طریق فنون تقویت حنجره بپردازید.

فنون تقویت حنجره برای داشتن صدایی قوی در سخنرانی

بهترین موقعیت برای نفس‌گیری و افزایش قدرت صدا

شاید بهترین موقعیت یا جایگاه قرارگیری برای افزایش قدرت صدا از راه نفس کشیدن مستقیم ایستادن، یک دم قوی و سپس آزاد کردن هوا همزمان با سخن گفتن باشد.

گسترش رزونانس صدا از راه تمرین

رزونانس بازتاب ارتعاش و تکرار صدا در محیط است. وقتی کسی صحبت می‌کند رزونانس همزمان در محیط، در بدن فرد هم تولید می‌شود و بنابراین توسط خود سخنران نیز احساس می‌شود. نهایت رزونانس یا صدای سَر است که طی آن صدای بلند طنین‌انداز می‌شود و یا صدای سینه‌ای است که طی آن صدا آرام طنین‌انداز می‌شود.

برای گسترش رزونانس و طنین صدا خود چندین بار “امممممممم” را تمرین کنید و ببینید آیا به واسطه این صدا جسم خارجی را مقابل صدا خود احساس می‌کنید یا نه. با این تمرین از فنون تقویت حنجره قدرت صدا بهبود می‌یابد

مقالات آموزشی را در www.daneshgahezendegi.com دنبال کنید