تکنیکی استثنایی برای رسیدن به اهداف

در همین ابتدا می‌خواهم قولی به شما بدهم. کمتر کار کنید، کمتر زحمت بکشید، اما سریعتر به اهداف و آرزوهای‌تان برسید. شاید بپرسید چطور چنین چیزی ممکن است؟

حتما در محیط کار یا در بین آشنایان خود با افرادی مواجه شده‌اید که انرژی کمی صرف انجام امور خود می‌کنند و نتایج بهتری کسب می‌کنند. این در حالی است که شما با انبوهی از وظایف گوناگون احاطه شده‌اید و تا سر حد مرگ کار می‌کنید ولی به نتیجه دلخواه خود دست پیدا نمی‌کنید.

درواقع پیشرفت چشمگیری در زندگی شما ملاحظه نمی‌شود و آنگاه است که این فکر به ذهن شما خطور می‌کند: چگونه ممکن است که او از من موفق‌ ترباشد؟ او که بسیار کمتر از من کار می‌کند. پاسخ تنها یک کلمه است؛ اولویت بندی .

 اولویت یعنی چه؟

اولویت یعنی اهدافی که در یک بازه زمانی انجام گیرد و در راس تمام امور قرار دارد، این بازه زمانی ممکن است بلند مدت باشد یا کوتاه مدت.

اولویت بندی

قبل از این که اولویت‌های خود را مشخص کنید به چند نکته باید توجه کنید:

  1. کنترل فعالیت‌ها: ببینید که این اواخر وقت خود را بر روی انجام چه کارهایی گذاشته‌اید. نوع کار و میزان وقتی را که صرف آن می‌کنید بر روی کاغذ بنویسید. میزان وقتی که برای هر کار می‌گذارید بیانگر اولویت‌های شما در حال حاضر است.

  2. میزان رضایت از فعالیت‌ها: مشخص کنید تا چه اندازه وقتی که به هر کار اختصاص می‌دهید موجب رضایت شما می‌شود. ده اولویت اول خود را به ترتیب ارزش مشخص کنید و ببینید که روزانه چه میزان زمان برای آنها صرف می‌کنید. آیا این زمان با ارزش‌ اولویت‌های‌تان تناسب دارد.

چه مواردی اولویت محسوب نمی شوند.

  1. لیست بالابلند از کل فعالیت‌ها: اگر فکر می‌کنید با تهیه لیستی بالا بلند از خواسته‌های خود که همه به موازات هم قرار گرفته‌اند و برای شما دارای ارزش یکسانی هستند دارای‌ اولویت‌بندی هستید سخت در اشتباه هستید.

  2. داشتن تنها یک هدف: اگر شما از آن دسته افراد هستید که در طول زندگی خود تنها بر روی یک چیز متمر کز هستید، مثلا فقط شغل خود، باید به شما بگویم که شما در زندکی خود اولویت‌بندی ندارید.

اولویت ها

چرا باید اولویت‌های خود را مشخص کنید:

  1. بیشترین کاری که در روز انجام می‌دهید، شما را تبدیل به یک متخصص می‌کند: اگر روزانه چندین ساعت در اینستاگرام، تلگرام و بازیی‌های ویدیویی بسر می‌برید، به احتمال زیاد تبدیل به یک متخصص در این زمینه‌ها خواهید شد.

    دستاوردهای ما همان چیزهایی هستند که تمرکز خود را بر روی آنها می‌گذاریم. زمانی که روی هدفی تمرکز می‌کنیم به سمت آن حرکت می‌کنیم. به طور خودآگاه و ناخودآگاه رفتارهایی را پیش می‌گیریم که به هدف خود برسیم.

  2. اولویت‌های شما، مسیر زندگیتان را می‌سازد: این قدرت اولویت‌هاست، پافشاری می‌کنید که من این را می‌خواهم و وقت خود را به آن اختصاص می‌دهید. با تعیین اولویت‌های خود مطمئن هستید که اگر چیزی را با تمام وجود می‌خواهید همین است.

 

چگونه اولویت‌های خود را مشخص کنیم:

اول بدانید که خواسته شما دقیقا چیست، خود را ارزان نفروشید. زمان آن فرا رسیده تمام خواسته‌های مهم خود را مشخص کنید. ده اولویت اول خود را مشخص کنید.

برای نیل به این منظور دو راه می توان انتخاب کرد:

  1. تعیین اولویت بر اساس آینده: یک سال، دو سال، ده سال دیگر خود را مجسم کنید. چشم‌انداز شما برای زمان تعیین شده در آینده چیست؟ چگونه آن را ترسیم می‌کنید؟ برای رسیدن به آن چه مسیری را باید طی کنید؟ چه آموزش‌هایی باید ببینید؟ چگونه باید سرمایه‌گذاری کنید؟ با توجه به چشم‌انداز خود نسبت به آینده اولویت‌های خود را مشخص کنید.

 

  1. تعیین اولویت بر اساس اهمیت و فوریت.

ماتریس آیزن‌هاور الگویی برای تعیین اولویت‌بندی است. بدین صورت که امور را به چهار دسته تقسیم می کند:

 

  • مهم _ فوری: همین الان انجام بده.
  • مهم _غیر فوری: زمانی برای انجام آن در نظر بگیرید.
  • غیر مهم_ فوری: به دیگران محول کن.
  • غیرمهم_ غیر فوری: حذفش کن.

ماتریس آیزن هاور

  1. از لیست خود انتخاب کنید.

حالا دو اولویت اول را انتخاب کنید (کوتاه مدت یا دراز مدت). ابتدا مهم‌ترین اولویتی که را که می‌توانید درعرض یک یا دو ماه انجام دهید. انجام اولویت اول چون که مهم‌ترین هدفی است که می خواهید و انتخاب اولویت دوم به این دلیل که به شما کمک می کند امور دیگر خود را به واسطه آن به اتمام برسانید.

هرچقدر دستاوردهای بیشتری کسب کنید اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت و به لحاظ ذهنی برای امورمهم ترآماده هستید.

 

  1. یک لیست جداگانه از کارهایی که باید انجام دهید تهیه کنید.

این لیست مربوط به امور زندگی است نه رویاهای شما ولی باید انجام شوند، پرداخت حسابها، تحصیل، خانواده، هزینه‌های خانه و امثال آنها. وقتی به دنبال رویاهای خود هستید ممکن است از پرداختن به این امور غافل شوید و کلا زندگی شما مختل شود. مطمئنا دوست ندارید که به رویاهای خود برسید ولی هیچ کس را نداشته باشید که با هم از آن لذت ببرید.

 

  1. زمانی که اوقات فراغت دارید ابتدا به اولویت‌های خود بپردازید.

اولویت زندگی شما یعنی قرار گرفتن قبل از هر چیز دیگری در زندگی شما. به وفور افرادی را دیده‌ام که ادعا می‌کنند اولویت‌های خود را دارند ولی بیشتر زمان خود را به امور دیگر می‌پردازند.

ممکن است که مدام وسوسه انجام کارهای غیرمهم به سراغ‌تان بیاید. برنامه‌ای بریزید و طبق آن از اول روز به سراغ اولویت‌هایتان بروید. هر زمان متوجه شدید که از مسیر درست خارج شده و به سراغ کارهای غیرمهم رفته‌اید، بلافاصله کار غیرمهم را تعطیل کنید. مدام از خود بپرسید، آیا الان مشغول انجام کار مهمی هستم؟

 

  1. هفته‌ای یک‌بار لیست اولویت‌ها و لیست زندگی روزمره خود را مورد بررسی قرار دهید.

اطمینان حاصل کنید که در جهت نیل به بزرگ‌ترین هدف در حرکت هستید و در کنار آن از عهده مسئولیت‌های زندگی خود به خوبی برمی‌آئید.

 

 

  1. به جشن و سرور بپردازید.

هرگاه به یک هدف خود دست پیدا کردید آن را جشن بگیرید و به خود تبریک بگوئید و با تمام انرژی تمرکز خود را بر روی هدف بعدی بگذارید.


همیشه در لحظه زندگی کنید، نه فقط حالا

سفرهایی که در زمان به وسیله ی ذهن‌مان انجام می‌دهیم می‌توانند در زندگی ما را خوشحال‌تر یا خلاق‌تر بکنند.

این جمله را با دقت بخوانید و در ذهن‌تان آن را موشکافانه‌تر بررسی کنید، عبارات و ضرب‌المثل‌های زیادی هم برای این نصیحت وجود دارند. وقتِ آن است که با این مسئله رو به رو شویم: هرنوع ترتیب و قرار دیگری می‌توانست قوانین فیزیک را به مبارزه بطلبد.

اما با وجود ایده‌‎های بی‌شماری که بخش اعظمی از مردم عامه به پذیرش آن می‌شتابند، خطرات زیادی برای شکستن این حصار و گذاشتن پای‌مان به فرای این مرزها وجود دارد. مشکل همین‌جا است، من سر این مسئله بحث خواهم کرد و حرفم را به کرسی خواهم نشاند.

از زمانی که روان‌شناسان متعدد سعی در آموزش نوع نگاه و طرز تفکر مثبت کرده‌اند، این مطلب را چاشنی کار خود داشتند که سوالات ذهنی یا آشفتگی‌های ذهنی با ناراحتی و آشفتگی‌های روزمره ما در ارتباط است، خیلی از مردم، حتی با دانستن این موضوع از فواید بی‌شمار مدیتیشن‌کردن، گذر می‌کنند و بدترین قدمی که ممکن است در این راستا برمی‌دارند: آن‌ها باور دارند که زمان حال چیزی است که ما همیشه، تنها آرزوی بودن در آن را داریم.

برای همین، هرموقع که حس کردیم ذهن‌مان به سمت مصاحب? کاریِ خجالت‌آوری که دیروز گند زدیم سُر خورد، یا هروقت به سمت کنفرانس فردا در برابر تمامی اعضای شرکت که استرس زیادی را به ما القا می‌کند کشیده می‌شود _ وقت آن است که ذهن‌مان را مثل اسبی وحشی که رَم کرده است، به سمت لحظ? حال بکشیم.

زندگی در زمان حال

اما آشفتگی‌های ذهن همیشه هم به عنوان یک مسئله یا نکته‌ای منفی به حساب نمی‌آید. چرا که در بسیاری از مواقع می‌تواند در زندگیکمک شایانی را به ما بکند. مثلا اگر از نظر خلاقیت در لحظه گیر افتاده باشیم، آشفتگی ذهنی دقیقا برای حافظ? هنگ کرده‌ی ما مثل یک دکم? ری استارت می‌ماند و ذهن ما را به سمت کانال‌های مختلفی رهنمون می‌کند، که آنتنِ حال حاضر قادر به صیدِ آن‌ها نیست.

اگر از نظر احساسی قفل کرده باشیم، این آشفتگی می‌تواند احساسات سرکوب شده‌ی ما را آزاد کرده و به بروزشان کمک کند. (اگر در آسانسور گیر کرده باشیم، خب، دیگر از چنین لحظه‌هایی که نمی‌توان فرار کرد، در چنین اوضاعی فقط باید برای صداکردنِ حراست فریاد بکشید).

حقیقتاً اگر این کار از روی آگاهی و قصد، و همچنین از روی تأمل و تعمقی عمیق پیش گرفته شود _ به همان اندازه عمیق که در مدیتیشن از قوه‌ی فکری و ذهنی‌تان کمک می‌گیرید _ سفرهای ذهنی نیز فواید بی‌شماری در بی‌شمار بستر و شاخ? مختلف دارند. این سفر می‌تواند ما را خوشحال‌تر، تلیقینی‌تر، سودآورتر و حتی صرفه‌جوتر کند. این سفر قادر است تا ما را به پدر و مادر، دوست و همسر بهتری تبدیل کند.

بازگشت به گذشته

به پیشنهاد محققین و روان‌شناسان در این زمینه، این کار را بکنید: (به عکس کسی که سال‌های سال قبل با او قرار گذاشته و او را دوست می‌داشته‌اید، زل بزنید. واکنش احساسی‌ای که شما در این لحظه خواهید داشت _ البته در صورتی که شما عجیب و غریب، افسرده یا در یکی از بدترین حالات‌تان نباشید _ به غایت مثبت خواهد بود. حتی اگر این فرد قلب شما را خرد و خاکشیر کرده باشید، شما بدون هیچ تلاش خاصی سعی می‌کنید تا تمام احساساتی که به آن فرد داشته و قلب‌تان را به وسیل? آن بارور کرده بودید را به یاد بیاورید).

مشاهده مقاله  آیا تا به حال برای بهبود حافظه خود به روشهای طبیعی فکر کردید؟

بعضی افراد در دور و اطراف ما هستند که مثلاً سکه‌ای از زمان‌های خیلی دور دارند، شاید اوایل صده ی 300? جالب است که این افراد معتقدند که این سکه به آن‌ها احساس نوستالژی می‌دهد (چگونه یک نفر می‌تواند برای دورانی که هیچ‌وقت در آن زندگی نکرده است احساس نوستالژیک داشته باشد؟) نوستالژی خالص _ که به معنی واقعی کلمه یعنی (اشتیاق برای خانه) _ ابزار احساسی قدرتمندی است.

آن عکس از معشوق? سابق شما که این چنین توانست احساسات عمیقی از شما را برانگیخته کند ، نوعی از احساس درجه یک و عمده محسوب می‌شود. این احساسات می‌تواند از فایل‌ها و عکس و فیلم‌های قدیمی شما بیرون کشیده شود، یا بازیگری با موهای بلند که دیگر در قید حیات نیست. این ابزار و اشیاء، وسیله خوبی برای این هستند که خودمان را محک زده و بدانیم که چه‌قدر از آن زمان تا به حالا پیشرفت کرده‌ایم.

یکی از تحقیقاتی که در چند سالِ اخیر در این زمینه انجام شده بود، نامِ سودِ زندگی را بر خود داشت، در این پروژه ریشه‌های زندگیِ هرروزه ی مردم، برای ساختنِ و ایجاد روزی جدید که هیچ‌وقت قابل فراموش شدن نبود تنظیم و تعدیل می‌شد. ساختن یک روزِ فوق محشر مثل شکستن هیزم برای آتش می‌ماند: یعنی دوباره به شما سود می‌رساند. اولین نتیجه و پی‌آمدِ آن، خود آن نتیجه و جالب بودنش است. دومین حاصلِ آن، لذتِ گسترش یک خاطره‌ی خوب از یک خوش‌گذرانیِ خوب است.

تحقیقی که توسط یک روان‌شناس کانادایی در این زمینه انجام شد، پیشنهاد می‌کند که پدر و مادرهایی که حس می‌کنند بین آن‌ها و فرزند یا فرزندان‌شان فاصل? زیادی افتاده، از خاطره‌نگاری یا خاطره‌شناسی در این باب کمک بگیرند. ممکن است پدر و مادرها از خود بپرسند که: (پس آن خانواده‌ی خوشحالی که همیشه با شادی و فرح کنارِ هم جمع می‌شدند کجا رفت؟)، این درحالی است که مادر به ضیافتی که بر سر میز شام آماده کرده، و کودکانی که حواس‌شان تماماً به گوشی‌های‌شان است نگاه می‌کند و افسوس می‌خورد.

حالا وقتِ آن است که عکس‌هایی که در اصفهان یا هرگوش? دیگری از جهان گرفته‌اید از آلبوم بیرون آورده و با هم مرورشان کنید. ببینید! این عکس‌ها و این خاطرات دروغ نمی‌گویند. شما همیشه با هم خوش بوده‌اید. این عکس‌ها برای زمان خیلی دوری نیستند. این خانواده همان خانواده‌ی درون عکس است، این همان مادر است، با همان لطف و مهرِ همیشگی. شما هیچ‌جا نرفته‌اید، هیچ فاصله‌ای بین شما و فرزندان‌تان نیفتاده، فقط نیاز است تا برخی مسائل یادآوری شوند.

خاطره نگاری و یادآوری خاطرات جاده‌ای رؤیایی و زیبا برای رسیدن به قدردانی است، سود و فایده‌ای که روان‌شناسان و فیلسوفان در صدد رسیدن و به دست آوردنش بودند. به نقل از کتابی در باب شکرگذاری و قدرشناسی: (خوشحالی به قدردانی و تشکر رهنمون نمی‌شود، اما قدردانی به شادی، چرا).

مشاهده مقاله  3 راز برای حفظ تمرکز و رسیدن به هدف

چند سال پیش به دیدن معلم تئاتر دوران دبیرستانم رفتم. با علاقه شروع به یادآوری آن دوران کردیم، دوره‌ای که من شاگردش بودم و او استادم. او گفت که والدین زیادی از این‌که او توانسته کودکانِ خجالتی‌شان را از لاک و غار خود درآورده و با جهان اطراف و زیبایی‌های آن آشنا کند تشکر می‌کردند. از او پرسیدم: (چند تن از آن دانش آموزان پس از گذشتِ این‌همه سال از تو تشکر کردند؟ زبانی یا مکتوب یا به هر نحوی؟) سرش را به آرامی تکان داد و گفت: (هیچ‌کدام‌شان).

می‌بینید، حالا او از بیماری جنون رنج می‌کشد. خاطره‌ها حالا دیگر آن‌قدرها هم قابل اعتماد و تکیه‌کردن به‌نظر نمی‌آیند. اگر من هم زیر نظر او در گروه تئاتر به فعالیت می‌پرداختم، مطمئنم که او را محکم در آغوش گرفته و برای تمام مهر و محبتی که نثار من کرده بود از او تشکر می‌کردم و سعی می‌کردم به هر نحوی او را خوشحال کنم. اما من شاگردش نبودم و فقط او را می‌شناختم. به جای آن، بی درنگ به سممت خانه شتافته و نامه‌ای برای معلمِ مورد علاقه‌ام در دوران ابتدایی نوشتم و با این‌که از موعدش خیلی گذشته بود، اما از او تشکر کردم _ نامه از طرف کودکی که هیچ خاطره‌ای از آن ندارد.

زندگی

جهش به آینده

در سال 2011 گروهی از روان‌شناسان غرب اروپا و آمریکای مرکزی، آزمایشی را در راستای اقتصاد رفتاری هدایت کردند که در این زمینه واقعا مشهور و معروف است.

در این آزمایش، از افراد مورد آزمایش خواسته می‌شد تا یک مقدار خاص از پولی فرضی را مدیریت کنند. اما قبل از این‌که این کار را انجام دهند، به این افراد نسخه‌هایی دیجیتالی از خودِ سال‌خورده‌شان، نشان داده می‌شد. این عکس‌ها واقعیتی مجازی بودند. آن ها می‌گفتند: این تو هستی فلانی. اگر بخت‌آزمایی را برنده نشوی و خودت را از نظر مالی جمع و جور نکنی، بعد از بازنشستگی و در زمان استراحتت، این‌گونه خواهی بود). این موارد آزمایشی حالا پول خود را به طرز کاملاً متفاوتی مدیریت می‌کردند. یا به عبارت دیگر، حجم به غایت گسترده‌تری را برای آینده‌ی خود نگه می‌داشتند.

یکی از دلایلی که وارن بافِت (یکی از ثروتمندترین افراد جهان) ثروت عظیمی را در اختیار دارد، این است که او همیشه آینده‌ی خود را در هر لحظه متصور شده و این موضوع را به خود یادآوری می‌کرده است. چنان که در بیوگرافی خود می‌نویسد: (به عنوان یک جوان امروزی در دوران خودم، از خود می‌پرسیدم که آیا واقعا باید 3 هزار دلار صرفِ آرایشگاه و پیرایش موهایم کنم؟).

او این محاسبات برای هرکاری انجام داده و پولی که قرار بود در تمام طول عمر خویش برای پیرایش موهای سرش بپردازد را، سرمایه‌گذاری کرد. این‌که مردم خودشان را به طور واضح و روشن فقط برای چند روزِ بعد _ حالا ما چند سالِ بعد را نیز نمی‌خواهیم _ تصور کنند، خیلی نادر است. که به همین خاطر است که وارن بافت های زیادی وجود ندارند و به همین دلیل است که باید این کار را روزانه تمرین کرده و آن را به عادتی روزمره برای خود تبدیل کنیم.

اگر ما بتوانیم قادر باشیم تا خودمان را از چشمِ چندین سال بعدِ خودمان ببینیم چه اتفاقی می‌افتاد؟ به عنوان یک آزمایش، دوست من عادت دارد مجله‌های مختلف را بخرد، اما هیچ‌کدامِ آن‌ها را نمی‌خواند. به جای آن، تنها آن‌ها را مهر و موم کرده و برای مدت سه سال بایگانی‌شان می‌کند. و سپس، آن‌ها را بیرون آورده و می‌شمارد.

مشاهده مقاله  تکنیکی استثنایی برای رسیدن به اهداف

اگر او با داستانی از یک شخص یا یک چیز جالب مواجه می‌شد، قطعاً برای خواندش تحریک می‌شد _ چون آن فرد یا مسئله یا هرچه که هست، به عقیده‌ی وی، پیامبری است که ایده‌ها و آموزه‌هایش در این زمان شکست خورده‌اند. یعنی می‌توان از تجربه‌های شکست خورده‌ی وی برای درس‌گرفتن استفاده کرد. این چنین است که لازم نیست همه‌چیز را آزمایش کرد تا به نتیجه و درسی برسیم.

در زمان حال زندگی کنیم

زمان، حال و اکنون را به عنوان زمینی برای این بازی زودگذر در اختیار ما قرار می‌دهد. چنان‌که که ما راجع به دوستان استرالیایی خود می‌گوییم: (برای آن‌ها، همین الان هم فردا شده است) _ یک تفکر عجیب و غریب که ایده‌ی ارتجاعی بودنِ زمان را تقویت می‌کند و این‌که فکرکردن راجع به فواصل، به مقدار زیادی فیزیک و محاسبه نیاز دارد. از هر نظر جالب به‌نظر می‌آید.

اخیراً، خانمی نویسنده به نام لورن دِپینو در مالزی، جایی که شوهرِ فیلم‌بردارش در حال فیلم‌برداریِ یک فیلم در جنگل‌ها است، در خانه‌ای ساکن شده است. او دوستان و خانواده‌اش را در فیلی _ زادگاهش _  تصور می‌کند. وقتی می‌داند که آن‌ها 20 ساعت با او فاصله دارند آرامش می‌گیرد. وقتی او بیدار و هشیار بود، اغلب، خانواده و دوستانش خواب و ناآگاه بودند. وقتی او زیر نور خورشید بود، آن‌ها در تاریکی بودند. این تفاوت مناطق زمانی، سبب ایجاد نوعی سنگر و سنگ‌ریزِ روانی در برابر فقدان و دل‌تنگی بود.

همینطور که او درباره افرادی که دوست داشت و خانواده‌اش در خانه فکر می‌کرد، آن‌ها در تخت‌های‌شان خواب بودند و از امنیت بهره می‌بردند. به گفت? خودش: (لازم نیست تا برای این‌که مبادا دچار یک سانح? تصادفی بشوند نگران شوم، چرا که آن‌ها زیر پتو خوابیده‌اند. لازم نیست بترسم که مبادا از جایی افتاده و سرشان آسیب ببیند، چرا که آن‌ها سرِ پا یا در حال راه رفتن نیستند. و بالعکس، وقتی آن‌ها بیدار و هشیار و در حال حرکت هستند، وقتی که خودشان را در معرض خطرات دنیای بیرون قرار می‌دهند، من خواب هستم و اضطرابم خاموش شده است).

حالا، شاید من هم قادر باشم تا این بحث و گفتگوی استادانه را بین خودم و ذهنم ترتیب دهم تا رفتارهای خودم را بسنجم و اصلاح کنم. برای این‌که خودم را، وقتی که در مهِ غلیظی از توهماتم هستم تبرئه کنم: به عقب زل بزنم، زیرِ چشمی جلوی پایم یا دورتر را نگاه کنم، مدام از خودم بپرسم که کلیدهایم یا کیف پولم یا کیف کارت‌هایم کجا هستند، آیا آن‌ها را گم کرده ام؟ اما به‌نظر من، ارزشِ عظیمی در فرارکردن از زمان حال وجود دارد، این‌که قرار ملاقات‌هایی بین خودمان، با خودِ گذشته یا آینده‌مان ترتیب دهیم. لحظ? حال، لب? پرتگاهی عمیق برای ساختنِ خان? ابدی‌مان است. مخصوصاً حالا، که لحظ? حال می‌تواند واقعاً ترسناک و دلهره‌آور باشد.

 


10 عادت بد سخنرانان را حین اجرا روی صحنه بشناسید!

نبض زندگی ما به شدت به عادت‌های خوب و بدی که ترک آن‌ها تقریبا غیرممکن است وابسته شده است. طوری که اگر یکی از این عادت‌ها از زندگی روزمره حذف شوند انگار شریان اصلی حیات پاره شده و همه چیز متوقف می‌شود. سخنرانی هم بخش از زندگی ما است که سرشار از این عادت‌های رنگارنگ خوب و بد می‌باشد. عادت نشستن و ایستادن، عادت‌های حرف زدن از جمله تکه کلام‌هایی که ناخواسته به زبان می‌آوریم، عادت به نگاه‌هایی که مخاطبان را از ما دلسرد می‌کنند و خلاصه هر چیزی که ترک آن برای ما گاهی از مرگ هم ترسناک‌تر است! خبر بد آن که عادت بد سخنرانان بیش‌تر اوقات روی صحنه و هنگام سخنرانی بروز می‌یابد!

بعضی از این عادت‌هایی که در سخنرانی‌ها داریم خیلی جزئی و ریزتر از آن هستند که متوجه آن‌ها شویم. علت هم واضح است؛ مدیریت وسکانس‌بندی کل سخنرانی تمرکز زیادی می‌خواهد و ما را از پرداختن به امور جانبی بازمی‌دارد. با این حال جای نگرانی نیست. مجموعه‌ای از 10 عادت بد سخنرانان را که متداول‌تر هستتند را جمع‌آوری نمودیم که احتمالا آشنایی با هر یک بسیاری از اشتباهات شما را روی صحنه سخنرانی اصلاح خواهد کرد.

مروری بر 10 عادت بد سخنرانان حین اجرا روی صحنه

نگاهی بر شیوه سخنوری سخنرانان مطرح دنیا از جمله فن بیان ماهرانه و سخنرانی الهام‌بخش استیوجابز و سایر بزرگان، یک سخنرانی بی‌عیب و نقص را به ما نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد همه چیز از جمله سالن سخرانی تا تمام تجهیزاتی که مورد نیاز یک سخنران است تعدیل شده تا ما شاهد نطقی حرفه‌ای باشیم؛ اما برای سخنرانان مبتدی‌تر که با تجربه کم‌تر و شرایط متفاوتی قصد دارند کار خود را شروع کنند همه چیز این قدر خوب و ایده‌آل شروع نمی‌شود. خصوصا اگر گرفتار عادت‌های بدی باشیم که سخنرانی ما را کم و بیش تحت تاثیر قرار دهد.

عادت بد سخنرانان

عادت بد اول: خاموش کردن روشنایی سالن به صورت کامل

با شروع سخنرانی و روشن کردن اسلایدها، اولین چیزی که بیننده انتظار دیدن آن را دارد خاموش شدن روشنایی و تبدیل آن به سالن سینما پرهیجان است! در صورتی که مخاطبان شما نوجوان یا کم و سن سال‌تر باشند این اشتیاق برای خاموش شدن سالن بیش‌تر هم می‌شود. اگر تا کنون بلافاصله بعد از نمایش اسلایدها درخواست خاموش شدن روشنایی سالن را داشتید از همین حالا این عادت بد سخنرانان را ترک کنید، رو به رو مخاطبان بایستید، عذر‌خواهی کرده و بگویید: ما به روشنایی سالن نیاز داریم!

خاموش کردن و قطع روشنایی سالن به صورت کامل عادت بد سخنرانان است؛ عادتی که اتفاقا هرگز نسبت به ترک آن اقدامی انجام نشده است چون به صورت طبیعی همه دوست دارند توجه حاضرین داخل سالن روی اسلایدها باشد و با خاموش شدن روشنایی تنها چیزی که دیده شود اسلایدها باشند. از طرف دیگر اگر قرار باشد روشنایی سالن به صورت کامل متوقف شود ارتباط شما با مخاطبان قطع می‌شود. خیلی وقت‌ها تماس چشمی برای انتقال داده‌ها لازم است.

چه طور این عادت را ترک کنیم؟

برای عادت به خاموش نکردن روشنایی سالن بهتر است دلایلی که وجود دارد را مدام با خود مرور کنید. مهم‌ترین دلیلی که هر سخنران می‌تواند داشته باشد جلوگیری از تبدیل سخنرانی به سالن سینما است. به علاوه تا زمانی که مخاطبان شما را رو در رو مشاهده نکنند نمی‌توانند آن چه که گفته شده را به خوبی هضم و جذب کنند.

عادت بد سخنرانان

عادت بد دوم: تمرکز افراطی روی یکی از بخش‌های سخنرانی

اگر سخنرانی را به یک سه‌پایه تشبیه کنیم، آن گاه هر یک از پایه‌های آن عبارتند از:

  1. محتوا سخنرانی/ پیام سخنرانی
  2. نحوه ارائه سخنرانی
  3. محتوا بصری

نمونه دیگر از عادت بد سخنرانان که اتفاقا خیلی رایج است، تمرکز و مانور بیش‌از حد روی یکی از این پایه‌ها است؛ مثلا:

  • برخی به شدت روی محتوا  و حفظ متن سخنرانی تمرکز کرده و پایه بعدی مثل نحوه ارائه متن غفلت می‌کنند
  • برای برخی دیگر بداهه سخن گفتن در سخنرانی مهم‌تر از طراحی اسلایدها و تنظیم عناوین آن است

عادت بد سخنرانان

این در حالی است که سه پایه سخنرانی به شدت به هم وابسته هستند و اگر قرار باشد یکی از پایه‌ها معیوب باشد قطعا در تعادل و ایستایی سخنرانی اختلالاتی پیش می‌آید.

کدام پای سخنرانی شما می‌لنگد؟

حتی اگر آگاه‌ترین فرد روی زمین نسبت به موضوعی که انتخاب کرده‌اید باز هم به آمادگی قبل از سخنرانی و تمرکز روی متن، نحوه ارائه و محتوا بصری نیاز دارید. اگر ویدیویی از سخنرانی‌های قبلی دارید یک بار تماشا کنید و ببینید کدام پایه سخنرانی شما می‌لنگد؟ کدام بخش است که به تقویت نیاز دارد.

بلافاصله بعد از شناخت نقطه ضعف سخنرانی روی همان تمرکز کنید، پایه محتوا را در کنار نزدیک شدن به مخاطبان روی صحنه و تمرین زبان بدن اصولی تقویت نمایید.

عادت بد سوم: انتخاب موضوعاتی که مخاطبان را ناخواسته خسته می‌کند

سخنرانی‌های تخصصی که معمولا با بار اطلاعاتی علمی زیادی همراه هستند برای بسیاری از سخنرانان رعب‌آور هستند؛ چون به خاطر تمرکز روی محتوا و تلاش برای به خاطر سپردن و سپس ارائه متن تقریبا فرصتی برای ارتباط گرفتن با مخاطبان و تعامل از راه گفتگو باقی نمی‌ماند. نمونه دیگر عادت بد سخنرانان نیز همین موضوعاتی هستند که کل بحث را خشک و بی‌تحرک می‌کنند!

عادت بد سخنرانان

موضوع اصلی را در لایه‌ای از داستان بپوشانید!

اگر نکات مختلفی را می‌خواهید با سکانس‌بندی در سخنرانی انتقال دهید چه بهتر که این نکات را در لایه‌ای از داستان بپوشانید؛ دقیقا مثل لایه‌های کیک! تجربه نشان داده است که یک سخنرانی 18 دقیقه‌ای یکنواخت که در آن صرفا به انتقال اطلاعات پرداخته شود قطعا برای نیمی از مخاطبان خسته‌کننده خواهد بود؛ اما نیم ساعت سخنرانی توام با محتوا بصری که در قالب لایه‌های یک داستان تعریف شود برای مخاطبان همچنان دلچسب است!

چه طور ترک عادت کنیم؟

از دیدگاه برخی یک سخنران واقعی کسی است که بتواند در جمع افرادی با رژیم گوشتخواری صحبت کند و آن‌ها را رژیم گیاهخواری مطلق علاقمند سازد! داستان سرایی در سخنرانی به این سادگی‌ها هم نیست. برای این که بخواهیم یک موضوع مشخص را در قالب داستان به مخاطب تحویل دهیم قطعا به آمادگی قبلی بالایی نیاز داریم. پس قبل از سخنرانی به دنبال سرهم‌بندی داستان واقعی یا حتی غیرواقعی باشید که به موضوع بحث مرتبط است و در حد ممکن ظرفیت انتقال پیام مورد نظر ما را دارد.

عادت بد سخنرانان

عادت بد چهارم: روخوانی صفر تا صد یک مطلب در سخنرانی

در سخنرانی‌های بزرگ و در حضور کسانی که به موضوع مورد بحث شما کاملا تسلط دارند، روخوانی از روی مطلب تقلب و خیانت بزرگی است. روخوانی صفر تا صد از روی یک مطلب به جز این که نشانگر عدم آمادگی و تسلط شما باشد این حس را به مخاطبان القا می‌کند که انگار توسط شما گول خورده‌اند!

چه طور این عادت را ترک کنیم؟

بهترین راه برای ترک عادت بد سخنرانان در روخوانی از روی متن، استفاده از عناوین یا سرتیترهایی است که به صورت خلاصه مقابل سخنران قرار می‌گیرند و کلید شروع هر مبحث هستند. حتی می‌تواند کلمات کلیدی هر مبحث را زیر همان عنوان ذکر کنید تا اگر احیانا یک بخش را فراموش کردید با این کلیدها سریع نکات را به یاد آورید. به علاوه می‌توانید از ترفندهای سخنرانی از روی متن، طوری که از روی متن نمی‌خوانید استفاده کنید. این ترفندها کمک می‌کند که در شرایط بحرانی و مواقعی که امکان حفظ کردن تمام سخنرانی وجود ندارد همچنان از متن کمک بگیرید

فن بیان را اینجا دنبال کنید


اشتباهات خطرناک در فن بیان که باعث رویگرداندن دیگران از شما می ش

اگرچه جلب توجه دیگران با فن بیان به سادگی امکان پذیر است اما فن بیان به سان با نعمت باران است! شما می توانید با بارش سخنان خود روی مخاطب تاثیر باورنکردنی داشته باشید و به زبان دیگر ذهن و روح او را تسخیر کنید و یا این که  با سیل کلمات نامناسب و عبارات نسنجیده اصل کلام خود را زیر سوال ببرید. همان طور که می توان با فن بیان حرفه ای و موفق عمل کرد می توان اعتبار کاری را از دست داد و بنابراین لازم است از اشتباهات خطرناک در فن بیان بر حذر بود.

درس امروز دانشگاه زندگی مروری بر رایج ترین خطاها در فن بیان، چه در طول سخنرانی و چه در طول صحبت کردن با دیگران است که گاهی اثرات جبران ناپذیری به دنبال داشته اند. لذا لازم است پیش از این که وارد عرصه سخنرانی شوید و مثلا بخواهید از معجزه فن بیان برای انتقاد کردن از دیگران استفاده کنید به این اشتباهات رایج توجه نمایید.

معرفی و بررسی اشتباهات خطرناک در فن بیان

برخی از اشتباهات رایج که بیشتر در فن بیان و صحبت با دیگران رخ می دهند عبارتند از:

شایعه پراکنی

صحبت کردن درباره افرادی که در میان ما حضور ندارند اصولا کار منطقی به نظر نمی رسد؛ چه برسد به این که به شایعه پراکنی نسبت به این افراد نیز بپردازیم. منظور از شایعه گفتن حرف ها و نسبت دادن چیزهایی به انسان های دیگر است که حقیقت ندارند.

فراموش نکنید که در فن بیان همه چیز روان است و در جریان می باشد. شایعه پراکنی مشابه با حباب های این جریان می باشد. این حباب ها لحظه ای هستند و در لحظه دیگر ناپدید می شوند. گاهی هم دور از چشم شما دوباره ایجاد می شوند. شک نکنید کسی که به شایعه پراکنی و بدگویی در طول صحبت خود بپردازد در آینده خودش قربانی همین برخورد دیگران می شود.

اشتباهات خطرناک در فن بیان

قضاوت نابجا

اگر بخواهیم فردی باشیم که دیگران رازهایشان را با ما در میان بگذارند باید از مقام قضاوت استعفا دهیم! انسان ها برای صحبت کردن به کسانی نیاز دارند که پیش از صحبت پرونده آن ها را نبسته باشند! جامعه انسانی از مسئله قضاوت نابجا به شدت رنج می برد و حتی فن بیان هم گاهی حریف این مشکل نمی شود. تنها لازم است برای برطرف کردن این چالش در خود و رفتارهایمان تغییر ایجاد کنیم؛ واگرنه فن بیان به هیچ وجه تاثیری به دنبال خود نمی آورد.

منفی نگری

یکی از اشتباهات خطرناک در فن بیان که ما در طول سخن گفتن با دیگران تجربه می کنیم منفی بافی است! منفی بافی نه تنها در فن بیان بلکه در طول سخنرانی می تواند وجهه شما را خراب کند. برای این که انسان مثبتی در نگاه اطرافیان باشید اولا نسبت به همه چیز با خوش بینی عمل کنید و از به کار بردن حروف منفی ساز بپرهیزید. فردی که منفی باف باشد نمی تواند فن بیان خوبی داشته باشد و دیگران را تحت تاثیر خود قرار دهد.

گله و شکایت کردن

اگر قرار است با فن بیان و البته تکنیک های درخواست افزایش حقوق مدیرتان را قانع کنید گله و شکایت کردن را برای همیشه کنار بگذارید. گله و شکایت کردن یکی از راه های انتقال امواج منفی است که همواره نکوهش می شود.

اشتباهات خطرناک در فن بیان

بهانه آوردن در صحبت کردن

یکی از عواملی که موجب تغییر تفکر دیگران نسبت به شما می شود چنگ زدن به هر بهانه ای است که بتواند شما را از مخمصه نجات دهد. فراموش نکنید که انسان های شجاع همیشه بیشتر مورد قبول واقع می شوند و موفق تر هم هستند.

تعصب بیش از حد

تعصب روی یک مسئله خاص موجب بسته شدن چشمان شما به روی حقیقت می شود. اگر قرار باشد نسبت به یک مسئله خاص بیش از حد واکنش نشان دهید نمی تواند شنونده خوبی باشید. حال آن که یکی از شروط فن بیان همیشه خوب شنیدن و دوری از پرگویی می باشد. از تعصب بپرهیزید و تنها زمانی سعی کنید فن بیان را به خوبی یاد بگیرید که بی تعصب و کاملا متعادل بتوانید برخورد کنید.

اما برخی از اشتباهات هم در کنار اشتباهات خطرناک در فن بیان مستقیما سخنرانی شما را تحت تاثیر قرار می دهند. در ادامه با خطاهای متداول در سخنرانی آشنا می شوید:

عدم آمادگی کافی در سخنرانی

شکست قطعی زمانی رقم می خورد که نتوانید با دانش و آمادگی کافی روی صحنه حاضر شوید. فراموش نکنید که در طول سخنرانی همه چیز در دستان شما قرار داد و شما مسئول این جمعیتی هستید که قرار است در مقابلشان سخن بگویید. برای وقتی که دیگران گذاشته اند ارزش قائل شوید و با ناشی گری وقت را تلف نکنید!

اشتباهات خطرناک در فن بیان

استفاده یش از حد از زبان بدن

پیش از این درباره تکنیک های ارائه سخنرانی جذاب صحبت کرده ایم. مسلما استفاده از زبان بدن مثل حرکت به اطراف، تکان دادن دست و گاهی حرکات سریع برای تغییر جو سخنرانی لازم است. اما به یاد داشته باشید که زبان بدن و برخی از حالات چهره سخنران که باعث جذابیت بیشتر موضوع می شود در نقش یک چاشنی یا ادویه هستند. استفاده بیش از حد از ادویه نه تنها به خوشمزه تر شدن سخنرانی شما کمکی نمی کند بلکه آن را تلخ و سرگیجه آور می کند.

اشتباهات خطرناک در فن بیان

شوخی های نامناسب

گاهی جو سخنرانی صمیمی تر از همیشه است و مخاطبان در سن یکسان و نزدیکی قرار دارند. بنابراین استفاده از شوخی مفید تر و راحت تر به نظر می رسد. اما در شوخی باید حد و مرز را نگه داشت. تمسخر اقوام، دین و آیین و مذهب افراد از بزرگ ترین اشتباهات خطرناک در فن بیان و در طول سخنرانی می باشند.

عدم مدیریت زمان

حتما برای شما هم پیش آمده است که در سخنرانی حضور داشته اید و خود سخنران بارها به استفاده بیش از حد از وقت خود اعتراف کرده است؛ با این حال از حرف زدن دست نکشیده است!

در این مواقع بدترین واکنش حضار ترک سالن می باشد. برای جلوگیری از چنین مشکلاتی زمان خود را به خوبی مدیریت کنید و از محدوده تعیین شده فراتر نروید.

اشتباهات خطرناک در فن بیان

بی وقفه سخن گفتن

عجله در سخن گفتن و مداوم حرف زدن در طول سخنرانی قطعا خسته کننده است. همان طور که گفته شد افراد ظرفی به نام صبر و البته حافظه دارند. حتی اگر به احترام شما هم سالن را ترک نکرده و صبر به خرج دهند هیچ بخشی از حرف های شما در ذهنشان ثبت نمی شود.

خشک صحبت کردن

شوخی در سخنرانی لازم است؛ اما همیشه منظور از شوخی تعریف جوک و نکات خنده دارد نیست. برای این که خشکی صحبت های شما برطرف شود و به عبارت دیگر صمیمتی که باید و شاید میان شما و مخاطبان برقرار شود اولا از لحن رسمی خود کمی بکاهید؛ ثانیا کاملا بر حقایق ، آمار و نکاتی علمی تکیه نکنید. همیشه نمونه های عینی بیش تر تاثیرگذار هستند و بهتر در خاطر افراد ثبت می شوند.

اشتباهات خطرناک در فن بیان

استفاده زیاد کلمات پیچیده و علمی

اگر سخنرانی شما توام با کلمات و عبارات علمی نامفهوم باشد بیش تر شبیه یک فروشنده هستید تا یک سخنران! فروشنده ای که می خواهد علمش را به رخ بکشد و نهایتا به مشتری بفروشد. برای این که چنین برداشتی از سخنان شما ایجاد نشود اولا از اصل خلاصه گویی و کوتاهی کلام که گفته شد استفاده کنید، ثانیا عبارات علمی را به سادگی برای مخاطبان توضیح دهید تا همه متوجه منظور شما شوند.

به کارگیری بیش از حد از قیدها

برخی از سخنرانان پیوسته از قید احتمالا، مسلما، در حقیقت، قطعا یا در واقع استفاده می کنند. تکرار بیش از حد این کلمات از اشتباهات خطرناک در فن بیان می باشد.

مقالات ما را در www.daneshgahezendegi.com دنبال کنید


چطور حاضر جواب باشیم؛ مهارت حاضر جوابی هنری که در شرایط دشوار سخ

می گویند همیشه کسانی که آخر کلاس می نشینند پرحرف تر هستند! این تصوری است که همیشه از بالا نشینان در کلاس درس وجود داشته است و انگار قرار نیست تغییر کند. اما حالا که بیش تر فکر می کنیم می بینیم که پر حرفی این جمعیت در برابر مهارت حاضر جوابی آن ها هیچ بوده است! هر چند که حاضر جواب بودن از دید معلمان همیشه نکوهش می شد اما افرادی که همیشه چیزی برای جواب دادن در آستینشان داشتند از جذابیت و محبوبیت بالاتری بین دانش آموزان یا دانشجویان برخوردار بودند. در واقع شاید حاضر جوابی به نظر بسیاری از افراد با ادب سازگار نباشد و به گونه ای عبور از مرزهای رعایت احترام به شمار برود اما مهارتی است که این روزها و در جامعه پیشرفته و شلوغ امروزی خیلی به درد می خورد!

بیایید کمی با هم صادق باشیم. تا کنون چند بار پیش آمده است که جواب های شما آن قدر هوشمندانه و زیرکانه باشد که دیگران را محو شما کند؟ تا کنون توانسته‌اید فقط با یک جواب بحثی را به پایان بکشانید و از شرایط بحرانی یا دشواری که در آن قرار دارید فرار کنید؟ مهارت حاضر جوابی را شاید بهتر است هنری بدانیم که شدیدا با شیوه تفکر و اندیشمندی شما در ارتباط است. فردی که حاضر جواب است به خوبی تشخیص می دهد هر کلمه آن چه تاثیری دارد. آیا می تواند آتشی که برافروخته شده است را خاموش کند یا این که همچون هیزمی شعله های آن را داغ تر می کند؟

آموزش سخنرانی برای کسب مهارت حاضر جوابی در سخنرانی و در تعاملات اجتماعی ما و شیوه تشخیص بهترین پاسخ را برای این که در شرایط بحرانی بتوانید همچون راه فراری از آن ها استفاده کنید به ما بسپارید. تکنیک های ارتباطی که در دانشگاه زندگی می خوانید راه نجات شما خواهند بود!

چطور حاضر جواب باشیم؟

چطور حاضر جواب باشیم؟ چرا باید به خاطر حاضر جوابی برچسب هایی که به ما می زنند را تحمل کنیم؟ اصلا چرا باید خود را در شرایطی قرار دهیم که هر کسی بتواند به خاطر بداهه گویی و حاضر جوابی ما را قضاوت کند؟

کاربرد مهارت حاضر جوابی زیاد است و بعد از آشنایی با آن ها متوجه خواهید شد که به تمام حرف هایی که ممکن است با حاضر جوابی بشنوید می ارزد:

  • کنترل عواطف و احساسات با حاضر جوابی
  • خود اندیشی و پی بردن به ضعف ها و اشتباهات
  • شناخت شخصیت واقعیی دیگران با مشاهده واکنش های آن ها
  • خودنمایی و حفظ ظاهر در برابر رقبا
  • ترفند های تقویت مهارت حاضرجوابی

 

برای حاضر جواب بودن و این که همیشه جواب هایی آماده و هوشمندانه برای دیگران داشته باشید به این نکات دقت کنید:

مشغول کتابخوانی، روزنامه خوانی و مقاله خوانی شوید!

نه همه کتاب ها بلکه کتاب هایی که بیش تر لحنی عامیانه دارند و حس شوخ طبعی شاعر یا نویسنده در آن ها مشخص است راه خوبی برای تقویت مهارت حاضر جوابی هستند. توصیه ما کتاب های طنزی هستند که اولا حتما فارسی زبان باشند، ثانیا در آن یکی از شخصیت ها به چالش کشیده شود.

پروین اعتصامی از بزرگ ترین شاعران فارسی زبان است که در نگارش مناظره ها در قالب قطعه و مثنوی مهارت بالایی داشته است. مناظره های پروین نمونه های سخنوری هوشمندانه و مکالمات پر از کنایه ای است که بین دو طرف مناظره رد و بدل می شود. ممکن است لحن و ادبیات پروین برای زمان حال و مکالمات امروزی کمی سنگین باشد؛ از این رو توصیه می کنیم دست به دامن مناظره هایی شوید که در روزنامه ها و مقالات فارسی زیادی به صورت روزانه منتشر می شود. مناظره های اجتماعی سیاسی هم می توانند الهام خوبی برای تقویت مهارت حاضرجوابی باشند.

 

معمولا افرادی که مطالعه زیادی پیرامون یک بحث دارند هم اهل مطالعه هستند و هم اهل صحبت بیشتر!

حاضر جوابی

فن “انکار” را بیاموزید!

برای مهارت حاضر جوابی نیازی نیست که همیشه صحبت کنید. گاهی هم باید با احساسات و رفتار خود نشان دهید که فردی باهوش هستید و می دانید چه طور باید به بحث را مدیریت کنید. اگر حین صحبت کردن کسی شما را زیر سوال می برد یا تمایلی ندارید وقت خود را برای توضیح دادن بگذرانید از ترفند انکار یا نادیده گرفتن افراد استفاده کنید. بگذارید آن فرد تمام حرف هایش را به پایان برساند اما خود را برای پاسخ دادن خسته نکنید. برخی از نظرات مخالف را انکار کنید و به این شیوه نشان دهید که با سکوت هم می توانید حاضرجواب باشید!

 

خیلی ساده “نه”بگویید!

نه گفتن در برابر دیگران آن هم با استدلال های هوشمندانه را فراموش نکنید. مثلا اگر از شما برای آمدن به یک مهمانی دعوت می شود می توانید حس تاسف دیگران یا شاید تمسخر آن ها را با یک “نه”جانانه و سپس یک جمله دندان شکن پاسخ گویید!

 

دیگران را از میانه بحث خارج کنید!

شاید منطقی یا احلاقی نباشد اما منفعت طلبی از دیگران و موقعیتی که دارند لازمه مهارت حاضر جوابی است. مثلا ممکن است کسی شما را در طول یک سخنرانی علمی به چالش بکشد که اصلا زمینه نقد و استحقاق انتقاد کردن را نداشته باشد. در چنین مواردی بهتر است سطحی علمی و آگاهی آن فرد را به او گوشزد کنید تا بتوانید مانع ادامه دخالت یا اظهار نظر های نه چندان حرفه ای او شوید!

سخنرانی

بلند صحبت کردن را یاد بگیرید!

برای این که صدایتان به بقیه برسد و بتوانید با حاضر جوابی خود آن ها را از میدان به در کنید مجبور هستید که بلند حرف بزنید! بنابراین قبل از هر چیز باید بتوانید اعتماد به نفس خود را جهت حضور در جمع افزایش داده و سپس بلند صدای خود را افزایش دهید.

 

طبقه‌بندی مخاطبان و شیوه برخود با آن ها

زمان سخن گفتن و وقتی که می خواهیم حاضر جوابی کنیم باید به مخاطب خود توجه داشته باشیم. مخاطب شما ممکن است هر جنسیت و یا هر سنی داشته باشد. شیوه برخورد با یک کودک، یک زن یا یک مرد متفاوت است.

در برخود با کودکان

زمانی که یک کودک مخاطب شما است حتما روی زانوان خود بنشینید. برای حاضرجواب بودن در برابر کودکان حتما از سوابق و رفتارهای گذشته آن ها به عنوان یک دستاویز استفاده کنید. سعی کنید به ازا هر برخورد یا هر حرف کودک که چندان منطقی نیست نمونه ای از رفتار های او را پیش بکشید و هرگز در برابر حاضر جوابی او کوتاه نیایید!

 

در برخورد با زنان

شیوه برخورد با زنان متفاوت است. وقتی که قرار است سخنرانی یا خیلی معمولی صحبت کنید و یک زن طرف مقابل شما قرار دارد که باید با حاضرجوابی خود او را قانع کنید باید ابتدا شنونده خوبی باشید. نقد همه را بشنوید و بعد از به اتمام رسیدن آن ها به دنبال پاسخ منطقی باشید. مردان بهتر است کمی هم از مهارت زبان بازی استفاده نمایند و جواب های مهیج تری را برای قانع کردن زنان پیدا کنند.

دانشگاه زندگی را کلیک کنید